بسم الله قاصم الجبارین
قسمت اول
همانطور که مستحضرید زنادقه روایتی را ذکر کردند تا بگویند زنان عورت ( آ ل ت) هستند و همچنین باید در خانه نگاه داشته شوند ما در این جستار بررسی می کنیم که فهم اینها از روایت تا چه میزان درست بوده است ! (در لینک زیر متن کامل شبهه را مطالعه فرمایید)
http://uupload.ir/files/4e2n_img_20190813_101149.jpg
قبل از پرداختن به متن روایت طرح شده از ملحد، لازم میدانیم ابتدا نظر اسلام را در مورد روابط زن و مرد از آیات و روایات و اقوال علما بیان کنیم:
الاول: در برخی از آیات زن و مرد با هم گفت و گو داشته اند و این امر توسط خداوند مذمت نشده است بنابراین صرف ارتباط زن و مرد هیچ اشکال شرعی ندارد که تنها به یک نمونه آن اشاره میکنیم:
1_گفت و گوی حضرت موسی علیهالسلام با دختران حضرت شعیب علیهالسلام: قرآن داستان حضرت موسی علیهالسلام و برخورد وی با دختران حضرت شعیب علیه السلام را اینگونه نقل میکند: و هنگامی که به (چاه) آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهار پایان خود را سیراب میکنند، و در کنار آنها، دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند (و به چاه نزدیک نمیشوند، حضرت موسی علیهالسلام) به آنها گفت: کار شما چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمیدهید؟) گفتند: ما آنها را آب نمیدهیم تا چوپانها همگی خارج شوند، و پدر ما پیرمرد مسّنی است. موسی به (گوسفندان) آنها آب داد، سپس رو به سوی سایه آورد و عرض کرد: پروردگارا! هر خیر و نیکی بر من فرستی بدان نیازمندم. پس یکی از آن دو به سراغ او آمد و در حالی که با نهایت حیا گام برمیداشت و گفت: پدرم از تو دعوت میکند تا مزد سیراب کردن گوسفندانمان را به تو بپردازد.(سوره قصص آیات 23 تا 25)
از آنجایی که خداوند مذمتی نسبت به حضرت موسی علیه السلام به خاطر ارتباط با دختران حضرت شعیب نداشته است،اصل جواز ارتباط زن و مرد استنباط می شود.
2_ آیه ی دیگری که برای اثبات اصل جواز ارتباط زن و مرد می توان به کار برد آیه شریفه 32 سوره احزاب است.این آیه بیان می دارد:
یا نساء النبی...فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا
(یعنی ای زنان پیامبر زنهار نازک و نرم با مردان سخن مگویید مبادا آن که دلش بیمار است به طمع افتد و درست و نیکو سخن گویید)
وجه استدلال این است که به موجب این آیه شریفه نازک و نرم سخن گفتن با مردان نامحرم منع شده است نه مطلق سخن گفتن.لذا اگر زن با عشوه و با ناز سخن نگوید و از ارتباط مرد با زن خوف افتادن در گناه نباشد هیچ ایرادی ندارد که زن و مرد با یکدیگر ارتباط داشته باشند و آیه شریفه به طور ضمنی به این مطلب(جواز ارتباط زن و مرد) اشاره می کند.
ممکن است سوال ایجاد شود که این آیه مخصوص زنان پیامبر است چون در ابتدای آیه زنان پیامبر را مخاطب قرار می دهد!
پاسخ این است که طبق نظر قاطبه ی علما مورد نزول مخصص نیست یعنی هر چند آیه در مورد شخص خاصی نازل شده باشد اما ویژگی های آن محدود به آنها نمی شود.
چون قصد بررسی تفصیلی این مطلب را نداریم صرفا به چند منبع اکتفا می کنیم و از آن میگذریم
علامه طباطبایی رحمه الله علیه میگویند:
و هی خصال مشترکة بین نساء النبی صلى الله علیه و آله و سائر النساء.
نازک و نرم سخن نگفتن مشترک بین تمام زنان است نه فقط زنان پیامبر
المیزان فی تفسیر القرآن جلد 16 صفحه 308
از این آیه دو حکم شرعی استفاده میشود:
یکی اینکه میگویند صدای زن، عورت است کلام صحیحی نیست بنا بر این شنیدن صدای زن برای مردان اشکال ندارد. اگر اشکال داشت خداوند اجازه نمی داد که زنان رسول خدا (ص) با مردم سخن بگویند.
دوم اینکه نازک کردن صدا صحیح نیست. (همچنین نباید در مورد مسائلی که ارتباطی به مرد نامحرم ندارد با آنها سخن گفت بلکه باید در مواردی مثل جواب سؤال و امثال آن کفایت کرد.)
منابع دیگر جهت مطالعه:
درس تفسیر آیت الله سبحانی 94/04/16
http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/sobhani/tafsir/93/940416
درس تفسیر آیت الله مکارم:
http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/makarem/tafsir/91/920430/
کتاب پرسشها و پاسخ ها اثر محمد تقی مصباح یزدی، جلد 1 ص 331
http://lib.eshia.ir/10223/1/331
درس خارج آیت الله شبیری
http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/shobeiry/feqh/77/770806/
نتیجه : ایات قران بیانگر این هستند که زن و مرد می توانند با هم در اجتماع حضور داشته باشند و با یکدیگر تعامل نمایند اما به شرطی موجبات گناه برای آنها فراهم نشود و با یکدیگر با ناز و عشوه سخن نگویند.
قسمت دوم
الثانی: روایات نیز دلالت بر جواز ارتباط زن و مرد دارند:
کان رسول اللََّه(صلّى اللََّه علیه وآله وسلم)یسلّم على النساء ویرددن علیه، و کان أمیر المؤمنین(علیه السلام)یسلّم على النساء
پیامبر (ص) و حضرت امیر (ع) به زنان سلام می کردند.
الوسائل، ج 20 کتاب النکاح، أبواب مقدمات النکاح، ب 131 حدیث 3.
آیت الله خویی رحمه الله علیه در ذیل این روایت گفته اند:
فإنّ هذه الصحیحة تدلّ على أنّ سیرة النبی (صلّى اللََّه علیه وآله وسلم) و الإمام (علیه السلام) کانت على ابتدائهن بالسلام
این روایت صحیحه دلالت بر این دارد که سیره پیامبر (ص) و امام علی (ع) این بوده است که ابتدا به زنان سلام کنند.
موسوعة الامام الخوئی جلد 32 صفحه 85
الثالث: علما نیز به تبعیت از آیات و روایات، حکم به جواز ارتباط زن و مرد صادر کرده اند و هیچ شکی در آن وجود ندارند.
تا جایی که مرحوم صاحب جواهر رحمه الله علیه میگویند:
أنّ ذلک کلّه مشکل بالسیرة المستمرّة فی الأعصار و الأمصار من العلماء و المتدینین و غیرهم على خلاف ذلک، و بالمتواتر أو المعلوم من کلام الزهراء و بناتها علیهنّ و علیها السلام، و من مخاطبة النساء للنبی (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) و الأئمة (علیهم السّلام) على وجه لا یمکن إحصاؤه و لا تنزیله على الاضطرار لدین او دنیا قوله تعالى" فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْل"ِ دالّ على خلاف ذلک أیضاً... بل بملاحظة ذلک یحصل للفقیه القطع بالجواز، فضلًا عن ملاحظة أحوالهم فی ذلک الزمان من کونهم أهل بادیة، و تقام المآتم و الأعراس و غیرها فیما بینهم، و لا زالت الرجال منهم مختلطة مع النساء فی المعاملات و المخاطبات و غیرها
سیره مداوم و مستمر در همه زمان ها و شهرها از علما و متدینین و غیر آنها بر خلاف این است و به صورت متواتر یا معلوم از حضرت زهرا سلام الله علیها نقل شده است که با مردان گفت و گو داشته اند و نیز زنان با پیامبر (ص) و ائمه (ع) گفت و گو داشته اند به گونه ای که شمارش آن ممکن نیست و تعداد آنها آنقدر زیاد است که نمی توان گفت به خاطر اضطرار در دین یا دنیا بوده است
و آیه شریفه 32 سوره احزاب می فرماید:
فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا (زنهار نازک و نرم با مردان سخن مگویید مبادا آن که دلش بیمار است به طمع افتد و درست و نیکو سخن گویید) دلالت بر خلاف این مطلب دارد... با ملاحظه این مطالبی که گفته شد برای فقیه یقین به جواز سلام کردن به زن و همچنین ارتباط زن و مرد حاصل می شود و همیشه مردان مختلط با زنان بودهاند در معاملات و مخاطبات و غیره
جواهر الکلام الجزء : 29 صفحة: 98
http://ar.lib.eshia.ir/10088/29/98/
آیت الله خویی رحمه الله علیه نیز میگویند:
أنّ ابتداء المرأة بالسلام کابتداء الرجل به، أمر مستحب ومرغوب شرعاً من دون تقیید بالمحارم أو غیرها. نعم، فی خصوص السلام على الشابّة إذا خاف الرجل أن یعجبه صوتها یلتزم بالکراهة، لما تقدّم.
اول سلام کردن زن به مرد مانند اول سلام کردن مرد به زن است که امری مستحب و مطلوب می باشد از نظر شرع، بدون مقید شدن به محارم یا غیر آن ها. بله در خصوص سلام به زن جوان وقتی که مرد از صوت زن خوشش بیاید (و خوف افتادن در گناه داشته باشد)، سلام کردن مکروه است.
موسوعة الامام الخوئی جلد : 32 صفحه : 85
http://lib.eshia.ir/71334/32/85
با توجه به اینکه سلام کردن هیچ خصوصیتی ندارد تا حکم فوق را محدود به آن کنیم، این حکم در مورد سایر مکالمات و خطابات نیز صدق می کند یعنی به طور کلی سخن گفتن و ارتباط زن و مرد از منظر شرع ایرادی ندارد مگر خوف افتادن در گناه باشد.
قسمت سوم
تا اینجا دریافتیم اسلام هیچ گونه مشکلی با ارتباط زن و مرد ندارد بلکه سلام کردن زن و مرد به یکدیگر را مستحب می داند، معصومین به زنانی که در اجتماع بودند سلام می کردند و زنان نیز به معصومین علیهم السلام مراجعه می کردند.
کان أمیرالمؤمنین علیهالسلام یسلّم على النساء
امیرالمومنین علی علیه السلام به زنان سلام میکردند .
الکافی- ط الاسلامیة جلد: 5 صفحه: 535
آموزش_به_ملحدین: وقتی "کان" همراه با فعل مضارع (در اینجا یسلم) بیاید، دلالت بر استمرار فعل در گذشته دارد پس معنای حدیث این است که حضرت امیر همیشه به زنان سلام میکردند.
حال به بررسی متن روایت (شبهه) و مفهوم آن میپردازیم:
النساء عی و عورة فاستروا عیهن بالسکوت واستروا عوراتهن بالبیوت
http://ar.lib.eshia.ir/11005/5/535/
معنای لغوی "عی"
(عی) فِی مَنْطِقه عیا وعیاء عجز عَنهُ فَلم یسْتَطع بَیَان مُرَاده
شخص "عی" به کسی گفته می شود که از بیان مقصودش عاجز است
المعجم الوسیط جلد: 2 صفحه: 642
http://lib.eshia.ir/40678/2/642/
[[ اما واکاوی این برداشت ]]
علامه جوادی آملی (حفظه الله) بحثی دارند در مورد فضای صدور روایت و غلبه خارجی یک موضوع در زمان صدور روایت:
به این معنا که اگر یک روایتی مثلا در مذمت یک گروه یا یک شیء صادر شد ممکن است مربوط به غلبه خارجی آن موضوع در زمان صدور روایت باشد لذا قابل تعمیم به همه ی افراد موضوع نمیباشد.
و از آنجا که زنان در زمان صدور روایات از تجربه و مهارت اجتماعی کمی برخوردار بودند و نیز تحت تعلیمات علمی قرار نمیگرفتند و در حقیقت غلبه خارجی، با زنان بی بهره از علم و مهارت کافی بود، لذا پاره ای از روایات ناظر به این غلبه خارجی است نه جنس زن.
اگر شرایط درست براى فراگیرى آنها در صحنه تعلیم و تربیت فراهم شود اگر غلبه بر عکس نشود لااقل غلبه با مردان نخواهد بود تا منشاء نکوهش گردد.
توضیح ایشان به شرح زیر است:
اگر زنان در پرتو تعلیم صحیح و تربیت وزین پرورش یابند و چون مردان بیاندیشند و چون رجال تعقّل و تدبّر داشته باشند تمایزى از این جهت با مردها ندارند و اگر گاهى تفاوت یافت شد، همانند تفاوتى است که بین خود مردها نیز مشهود است.
مثلاً اگر زنان مستعد به حوزهها و دانشگاههاى علمى راه یابند و همانند مردان به فراگیرى علوم بپردازند و در دروس مشترک آگاهى کامل یابند
دیگر نمىتوان گفت روایاتى که در نکوهش زنان آمده و احادیثى که در پرهیز از مشورت با آنها وارد شده و ادلّهاى که در نارسایى عقول آنان رسیده اطلاق دارد و هیچگونه استثنایی نسبت به زنان دانشمند و محقق ندارد بلکه قطعاً این گونه زنان، مستثنى خواهند بود و در این زمینه تمایزى با مردها ندارند.
آیت الله جوادی آملی، زن در آینهٔ جلال و جمال، صفحه 10
نتیجه: اینکه معصوم زنان را "عی" دانسته است ناظر به آن زمان و آن جغرافیای خاص است، نه اینکه مربوط به جنس زن باشد لذا بدیهی است زنانی که قدرت تکلم قوی داشته باشند و در بیان مقصود دچار مشکل نباشند مشمول حدیث نخواهند شد !
قسمت چهارم
در این بخش به بررسی مفهوم عورت بودن زن میپردازیم و اشتباه بودن برداشت ملحد از روایت را مستدلا نشان میدهیم.
معنای لغوی عورت:
العَوْرات: جمع عَوْرة، و هی کل ما یستحیا منه إِذا ظهر.
عورات جمع عورت است و عورت عبارت است از هر چیزی که انسان از آشکار شدن آن حیا می کند...
لسان العرب جلد: 4 صفحه: 617
http://lib.eshia.ir/40707/4/617
العَوْرَةُ ، کرَوْضَةٍ : الخَلَلُ ؛ وهو الفرجةُ بین الشِّیئین ، والشِّقُّ فی الجَبَلِ ، والبیتُ والثَّوبُ وغیره. الجمع : عَوْرَات بسکونِ الواوِ وفتحها وهی لغة هذیل.
و قد عَوِرَ المکانُ عَوْراً ـ کفرح ـ إذا بَدَا فیه خَلَلٌ یخاف منه العدوّ والسَّارق ، فهو عَوِرٌ ککَتِفٍ، و أَعْورَ إِعوَاراً : صَارَ ذات عَوْرَة ، فهو مُعْوِرٌ.
و غلبت العَوْرَة فی الخَلَلِ الواقع فیما یهمُّ حفظهُ ویُعنَى بسِترِهِ ، ومنه : العَوْرَةُ فی الحربِ : وهی الجهة الَّتی یخاف منها.
و عَوْرَةُ الإنسانِ : وهی سَوْءَتهُ ، وکلّ ما یُسْتَحیا منه.
العوره _ ترجمه:
1) شکاف : و آن فاصله بین دو چیز است.
2) شکاف در کوه و لباس و خانه و...
3) گاهی مکان به مکان ترس تبدیل میشود ( مثل مکان شادی) : هنگامی که در آن شکافی وارد میشود که بواسطه آن از دشمن و سارق ترسیده میشود.
4) لفظ عورت غالبا در معنای "شکاف" استعمال میشود، آنچه محافظت از آن مهم است و پوشاندن آن ضروری. مانند: عورت ( شکاف ) در جنگ: که همان جهتی است که از آن ترسیده میشود ( به سبب نفوذ دشمن )
5) عورت انسان : و آن زشتیِ اوست؛ و هرآنچه از آن حیا دارد.
الطّراز الأوّل جلد 8 صفحه: 460
http://lib.eshia.ir/27776/8/460/
پس مشاهده مینمایید که استعمال غالبی لفظ عوره در معنای شکاف است و آنچه محافظت از آن ضروری میباشد.
اما چون راستگویی و امانت داری در نقل مطالب، برای ساختار بدنی ملحدین مضر است و اگر ملحدی شیاد نباشد میمیرد، در استناد به منابع شیادی میکند و مطلبی که راغب اصفهانی آورده است را تقطیع میکند
حال ببینیم نظر راغب در مورد واژه ی عوره چیست:
راغب اصفهانی ذیل واژه عوره می گوید:
عور: العورة سوأة الانسان وذلک کنایة وأصلها من العار
عوره: بدی (زشتی) انسان و این از باب کنایه هست و اصلش از شرم میباشد.
المفردات فی غریب القرآن ج 1 ص 595
معنای دقیق (سوأة ) را در لینک زیر مشاهده کنید:
الخَلَّة القبیحة : ویژگی قبیح و بد
همانطور که مشاهده میکنید هیچ کجا مصداق اتم این واژه آلت تناسلی ( فرج ) ذکر نشده است و ملحد در ترجمه شیادی کرده است. این واژه معنای عام دارد و به هر چیزی اطلاق می شود که انسان از ظاهر کردن آن شرم دارد !!
آیه قران برای تعدد معنای سواه دلیل میآوریم:
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوارِی سَوْأَةَ أَخِیهِ قالَ یا وَیْلَتى أَ عَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِیَ سَوْأَةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ
پس خداوند، زاغى فرستاد که زمین را مى کاوید، تا به او نشان دهد که چگونه کشتهى برادرش را بپوشاند (و دفن کند قابیل را ) گفت: واى بر من! آیا عاجزم از اینکه مانند این زاغ باشم و جسد برادرم را دفن کنم؟ سرانجام او از پشیمانان شد.
دقت کنید در این آیه کریمه به جسد و جنازه هابیل ، (سواة) اطلاق شده است. چون جنازه هابیل بدی و زشتی دارد؛ چون تعفن دارد؛ چون بیماری دارد ؛ باید پوشانده شود تا باعث امراض نشود و محیط زیست را آلوده نکند و خوراک حیوانات نشود لذا پوشاندن آن ضرورت دارد.
فقها نیز در احکام نگاه به زن و غالبا در باب صلاه به بحث عورت بودن زن می پردازند و گفته اند:
فإنّ الفقهاء قد اتّفقت کلمتهم على أنّ المرأة کلّها عورة، ثمّ یستثنون شیئاً منها
فقها اتفاق نظر دارند در اینکه بدن زن عورت است ( یعنی پوشاندنش واجب است ) سپس بعضی را استثنا میکنند ( مانند وجه و کفین )
جواهر الکلام فی ثوبه الجدید ج 4 ص 441
http://lib.eshia.ir/86720/4/441/
نتیجه: استعمال لفظ عوره نسبت به زن بدین معناست که پوشاندن بدن وی واجب است و زن نباید با بدنِ نمایان، نزد نامحرم ظاهر گردد. لذا شخص باید بیسواد ( = ملحد) باشد تا چنین برداشت بی شرمانه و احمقانه ای از کلام معصوم داشته باشد !
قسمت پنجم
همانطور که در پست قبل اشاره شد، عورت به معانی مختلفی امده است ؛ یکی از معانی آن (قسمت 4) به معنای شکاف و آنچه محافظت و پوشاندن آن ضروری است ؛ لذا روشن میشود اینکه نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم زنان را عورت نامیده از این جهت است که محافظت و حفاظت از آنها بر مرد لازم و ضروری است ؛
چون جنس زن به دلیل لطافت و ضعف جسمی بیشتر در معرض خطرات و صدمات هست ؛بنابراین استعمال لفظ عورت در باره زنان توسط نبی مکرم اسلام از باب این است که آنها آسیب پذیر تر هستند و لذا مراقبت و حراست از آنها در برابر دیگران ضروری تر می باشد.
بنابراین باید توجه داشت عورتی که در متن روایت آمده است نمی تواند به معنای آلت تناسلی باشد؛ زیرا در روایت آمده است عورات را با در خانه نگه داشتن آنها بپوشانید، درحالی که در بیرون از خانه نیز می توان عورت را پوشاند.
به عبارت دیگر پوشیده شدن بدن زن با لباس و حجاب داشتن صورت می گیرد نه لزوما در خانه ماندن! بنابراین زن، هم میتواند بیرون از خانه عورت خود را بپوشاند هم داخل خانه.
مضمون این استدلال در کلمات فقها نیز یافت میشود.
شیخ فاضل لنکرانی حفظه الله میگویند:
والمتفاهم منه عرفاً أنّها بمنزلة العورة فی وجوب التحفّظ عن النظر إلیها
از حدیث عورت بودن زن این مطلب فهمیده می شود که زن به منزله ی عورت است در وجوب حفظ خود از نگاه کردن به آن (نه اینکه حقیقتا عورت باشد )
تفصیل الشریعة جلد 2 صفحه 65
http://lib.eshia.ir/10594/2/65
موید دیگر بر این استدلال این است که خود پیامبر زنان را تشویق می کرد در اجتماع حضور داشته باشند (مانند حضور در نماز جمعه) و زنان نیز در جنگ ها همراه پیامبر بودند. اگر مقصود پیامبر این بود که عورت زن فقط با ماندن در خانه پوشانده می شود هیچگاه آنها را توصیه به شرکت در نماز جمعه نمیکرد و هیچگاه آنها در جنگها همراه خود نمی برد.
در جنگ خیبر پیامبر همراه با بیست تن از زنان از مدینه خارج شدند
وَ خَرَجَ مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ مِنْ الْمَدِینَةِ عِشْرُونَ امْرَأَةً:
مغازی الواقدی جلد 2 صفحه 685
http://lib.efatwa.ir/44856/2/685
کان النبی (صلى الله علیه وآله) یأمر بناته ونساءه أن یخرجن فی العیدین
پیامبر همیشه دختران و همسرانش را فرمان می داد که در عیدین از منزل خارج شوند.
میزان الحکمة ج 3 ص 2196
http://lib.eshia.ir/11023/3/2196/
حال سوال پیش می آید که معنای روایت شریفه چیست؟
قسمت ششم
برای اینکه بفهمیم مفهوم و منظور یک روایت چیست باید آن را در کنار تمام آیات و روایت دیگری که به آن روایت مربوط هستند قرار دهیم و بعد نتیجه گیری کنیم.
یک ملحد مغرض هیچ وقت این کار را نمیکند چون یقین دارد به ضررش تمام خواهد شد لذا ترجیح میدهد احمق باقی بماند.
قرینه ی کلام معصوم گاهی منفصل است یعنی در آن روایت نمی توان آن را پیدا کرد و باید در جاهای دیگر مثل کتاب و سایر روایات به دنبال آن باشیم و نیز گاهی یک روایت مطلق است و روایات دیگر آن را مقید کرده اند و یا یک آیه مطلق است اما روایات دیگری آن را تخصیص زده اند.
لذا علما میگویند عمل به عام قبل از فحص از مخصص جایز نیست که معنای ساده تر این جمله همان است که بالاتر گفته شد.
علامه مظفر رحمه الله علیه میگوید:
[[ لا یجوز العمل بالعام قبل الفحص عن المخصص ]]
لا شک فى أن بعض عمومات القرآن الکریم و السنة الشریفة ورد لها مخصصات منفصلة شرحت المقصود من تلک العمومات... لذا ورد عن أئمتنا ذم من استبدوا برأیهم فى الأحکام , لأن فى الکتاب المجید و السنة عاما و خاصا و مطلقا و مقیدا .
عمل به عام قبل از فحص از مخصص جایز نیست و شکی نیست که بعضی از عمومات قران و سنت شریفه مخصصات منفصله ای دارند ک مقصود از آن عمومات را توضیح میدهند.
لذا از ائمه علیهم السلام ذم کسانی وارد شده است که استبداد رای داشته اند (یعنی بدون فحص از مخصص به عام عمل کرده اند)، چون در قران کریم و سنت شریفه، عام و خاص و مطلق و مقید وجود دارد....
اصول الفقه جلد 1 صفحه 154
http://lib.eshia.ir/13058/1/154
به عنوان مثال قران به حرمت ربا به صورت مطلق اشاره کرده است اما روایات آن را تخصیص زده اند و ربای بین پدر و فرزند و مسلمان و کافر و... را جایز دانسته اند.
روایت مورد بحث نیز به هیچ عنوان نمیتواند مطلق باشد بلکه مصادیق نقض زیادی برای آن وجود دارد !
شیخ جعفر سبحانی حفظه الله میگویند:
به صورت متواتر ثابت شده است که که حضرت زهرا سلام الله علیها و دخترانش با دیگران صحبت میکردند و زنان دیگر با پیامبر (ص) صحبت میکردند لذا نمیتوان تمام اینها را حمل بر اضطرار دینی یا دنیوی کرد...و نیز زنان در تمام زمان ها با مردم تعامل میکردند پس چگونه ممکن است با دیدن این روایت، از این سیره دست برداریم؟
نظام النکاح فی الشریعه الاسلامیه الغراء ج 1 ص 79
http://lib.eshia.ir/26498/1/79
پس میبینیم که سیره ی پیامبر و اهل بیت و زنان مسلمان نیز این نبوده است که زنان را در خانه حبس کنند و اجازه خروج به آنها ندهند.
روایتی که به روشن تر شدن مفهوم روایت طرح شده از سوی ملحد کمک می کند روایت زیر است:
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ
پیامبر صلی الله علی و آله به زنان سلام میکرد و آنان نیز رد سلام میکردند و حضرت امیر علیه السلام به زنان سلام میکرد و اکراه میداشت که به زنان جوان سلام کند و میفرمود: میترسم از صدایشان خوشم بیاید و زیانى که با این کار میبینم از اجرش بیشتر باشد
الکافی- ط الاسلامیة جلد 5 صفحه 535
بنابراین طبق این روایت تنها در صورتی سلام کردن و به طور کلی ارتباط مرد و زن مکروه می شود که خوف زیان دیدن و افتادن در گناه باشد. اگر زن می داند که با بیرون رفتن و صحبت کردن با مردان ممکن است به گناه بیفتد نباید این کار را بکند.
شیخ جعفر سبحانی حفظه الله میگویند:
نفس التکلّم بما هو هو من غیر فرق بین الشابّة وغیرها، لاشکّ فی جوازه
نفس تکلم زن و مرد با یکدیگر بدون فرق بین اینکه زن پیر باشد یا جوان هیچ شکی در جواز آن وجود ندارد.
رسائل فقهیة جلد 3 صفحه 530
http://lib.eshia.ir/26557/3/530
نتیجه اینکه: آنچه از بررسی آیات و روایت و سیره ی متشرعه استنباط می شود این است که در حالت عادی نه ارتباط زن و مرد با هم اشکال دارد و نه بیرون آمدن زن از خانه! بلکه اگر انسان خوف افتادن در گناه داشته باشد باید از ارتباط با جنس مخالف خودداری ورزد.
قسمت هفتم
لازم میدانیم برخی از اصطلاحات تخصصی مربوط به علم اصول فقه را برای کاربران گرامی توضیح دهیم و سپس به ایرادات فاحش علمی ملحد جاهل بپردازیم.
( نکته: مطالب تخصصی که در این بخش گفته می شود به خاطر مسلح کردن مسلمین به سلاح علم است و نیز بدین خاطر است که مسلمین ارزش علم را می دانند و از آن برای فهمیدن و فهماندن حق استفاده می کنند لذا مخاطب ما در این بخش فقط مسلمین هستند و طبیعتا ملحدان بیسواد در حدی نیستند که مخاطب مباحث تخصصی علمی ما قرار بگیرند و اگر می خواهند مخاطب ما قرار بگیرند باید سالها نزد ما شاگردی کنند.)
[[ توضیح اصطلاحات علمی برای رد تراوشات ذهنی زنادقه در لینک پایین ]]
اصاله الحقیقه :
جایی کاربرد دارد که شک کنیم در اینکه متکلم معنای حقیقی را استعمال کرده است یا معنای مجازی را و قرینه ای که بر معنای مجازی دلالت کند وجود نداشته باشد ولی احتمال قرینه وجود داشته باشد در این صورت گفته می شود اصل این است که منظور متکلم همان معنای حقیقی بوده است.
اصول الفقه جلد 1 صفحه 36
http://lib.eshia.ir/13058/1/36
قرینه ی صارفه و معینه:
قرینه ی لفظ مجاز قرینه صارفه است و قرینه ی لفظ مشترک قرینه معینه است
الموجز فی أُصول الفقه جلد 1 صفحه 31
http://lib.eshia.ir/13078/1/31
اراده ی استعمالیه و اراده ی جدیه:
ان للمتکلم ارادتین = متکلم دو اراده دارد :
اراده ی استعمالی که همان استعمال لفظ و اراده ی معناست و بین هر کسی که با شعور و اراده حرف می زند مشترک است و فرقی بین شوخی کننده و کسی که برای امتحان کردن دیگری حرف می زند و کسی که از روی جدیت حرف می زند نیست.
اما اراده ی دیگری وجود دارد که به آن اراده جدیه میگویند.
گاهی اراده ی جدی، مغایرت کامل دارد با اراده ی استعمالی مانند کسی که شوخی می کند یا کسی که می خواهد شخص را امتحان کند.(در اینجا متکلم از اراده ی استعمالی اش هیچ منظوری ندارد).
گاهی اراده ی استعمالی مطابقت کامل دارد با اراده جدی مانند عام هایی که تخصیص نخورده اند و استثنایی ندارند.مانند آیه ی انّ اللهَ لا یُحِبُّ المُعتَدین َ(خداوند متجاوزان را دوست نمیدارد ) که هیچ استثنایی ندارد و تخصیص نخورده است یعنی خداوند از تمام متجاوزان بلا استثناء نفرت دارد.
مورد سوم( که مقصود ماست) وقتی است که اراده ی استعمالی مطابقت جزئی با اراده ی جدی دارد و متکلم به مقصود اصلی کلامش در یک دلیل مستقل دیگر اشاره می کند مانند لفظ عامی که تخصیص خورده است.
مثلا خداوند در آیه 278 سوره بقره به صورت مطلق از ربا نهی کرده است( که این همان اراده ی استعمالی است)
اما در روایات این اطلاق را تخصیص زده اند که ربای بین زوج و زوجه و پدر و فرزند را استثنا کرده اند (که این همان اراده ی جدی است ).
با توجه به این توضیحات، معلوم می شود اراده ی جدی میتواند در یک کلام مستقل و در زمانی دیگر بیان شود و لازم نیست همزمان با بیان اراده ی استعمالی باشد و نیز مقصود و منظور متکلم با "اراده ی جدی" متکلم فهمیده میشود.
تبادر
مقصود از کلمه ی تبادر، پیشی گرفتن یک معنی از خود لفظ به ذهن است بدون در نظر گرفتن هیچ قرینه ای.
اصول الفقه جلد 1 صفحه 31
http://lib.eshia.ir/13058/1/31
یعنی اولین معنایی که از یک لفظ (بدون قرینه)به ذهن ما می رسد همان معنای حقیقی است.
اطراد:
اطراد شیوع و کثرت استعمال یک لفظ در مصادیق و معنایی حاص است بدون در نظر گرفتن شرایط یا مصادیق خاص هر لفظ.مانند استعمال لفظ "رجل" به اعتبار مرد بودن در مورد زید و بکر عمرو و ...
الموجز فی أصول الفقه جلد 1 صفحه 16
http://lib.eshia.ir/10440/1/16
قسمت هشتم (پایانی)
در این پست نشان می دهیم ملحد جاهل نمی تواند حتی یک جمله ی علمی صحیح بیان کند چه برسد به اینکه بخواهد به مباحث علمی تخصصی ورود کند!
( اصطلاحات موجود در این قسمت را در قسمت قبل توضیح داده ایم )
اولین مطلبی که ملحد بدان استناد میکند اصاله الحقیقه است و میگوید:
"در اصول فقه قاعده ای هست تحت عنوان (اصاله الحقیقه) یعنی مراد نویسنده از سخن خویش همان معنای حقیقی لفظ است"
پاسخ: ملحد این قاعده را آورده است که بگوید معنای حقیقی "عوره" اندام تناسلی است اما غافل از اینکه در همان منبعی که خودش ارائه داده است،تصریح شده که لفظ "عوره" کنایه از قبل و دبر است نه اینکه معنای حقیقی آن باشد.
عور: العورة سوأة الانسان وذلک کنایة وأصلها من العار
عوره: بدی ( زشتی ) انسان و این از باب کنایه هست و اصلش از شرم میباشد.
المفردات فی غریب القران جلد 1 صفحه 595
http://lib.eshia.ir/41892/1/595/
لذا عوره نمی تواند با استناد به اصاله الحقیقه به معنای قُبُل و دُبُر باشد چون قبل و دبر خودش معنای کنایی و مجازی است!
از ملحد جاهل تشکر می کنیم که از این قاعده به نفع ما استفاده کرده است و مقصود ما را اثبات کرده است!
ملحد در ادامه میگوید:
اگر نویسنده طالب معنای مجازی بود باید ذکر قرینه (صارفه . معینه) بکند.
پاسخ : قرینه ی معینه وقتی کاربرد دارد که کلمه، مشترک لفظی باشد. و برای تعیین کلمه ی مد نظر متکلم از بین معانی حقیقی کلمه به کار می رود (نه مجازی)، لذا قرینه ی معینه اصلا ربطی به مبحثی که ملحد طرح کرده است ندارد اما چون تفاوت قرینه ی صارفه و معینه را نمیداند هر دو را ذکر کرده شاید یکی از آنها درست از آب درامد!
( تفاوت آنها به صورت اجمالی در قسمت قبل آمده است )
ادعای بعدی ملحد این است که:
"هیچ قرینه ای مبنی بر معنایی جز آنچه حقیقت لفظ عورت بیان میکند در جمله وجود ندارد که مورد استناد قرار بگیرد"
پاسخ: اولا در قسمت 5 توضحیات به قدر کفایت بیان شد که در خود حدیث نیز قرینه وجود دارد و آن این است که پوشاندن عورت با لباس و حجاب محقق میشود نه نگه داشتن در خانه! لذا مقصود معصوم از بیان لفظ عورت قطعا نمیتواند "قُبُل و دُبُر" باشد. ثانیا به فرض محال که قرینه ای در این حدیث نباشد، در بخش اراده ی استعمالی و جدی توضیح دادیم که قرینه میتواند در آیه یا روایت دیگر بیان شده باشد مثل سخن گفتن دختران شعیب با حضرت موسی و... که در قسمت فلان ذکر شد.
ادعای بعدی ملحد مربوط به تبادر است که می گوید:
"این معنی زودتر از سایر معانی به ذهن می رسد"!
پاسخ: از مفردات راغب که منبع مورد استناد ملحد بود اثبات کردیم که معنای قبل و دبر، مجازی و کنایی می باشد اما تبادر از علامات فهم معنای حقیقی است پس معنای مد نظر ملحد نمی تواند زود تر از سایر معانی به ذهن برسد چون مجازی است.
ملحد در ادعای آخر خود به اطراد تمسک میجوید و گفته است:
"کثرت استعمال این لفظ در معنای مذکور(قبل و دبر) بدون هیچ قرینه ای اطراد حاصل میکند که خود علامت حقیقت است"
پاسخ: از بخت بد ملحد لغت شناسان دقیقا بر خلاف این حرف را بیان کرده اند
غلبت العَوْرَة فی الخَلَلِ الواقع فیما یهمُّ حفظهُ ویُعنَى بسِترِهِ ، ومنه : العَوْرَةُ فی الحربِ : وهی الجهة الَّتی یخاف منها.
لفظ عورت غالبا در معنای "شکاف" استعمال میشود، آنچه محافظت از آن مهم است و پوشاندن آن ضروری.
الطّراز الأوّل جلد 8 صفحه 460
بنابراین اگر قرار باشد اطراد چیزی را اثبات کند همان معنایی است که مد نظر ماست یعنی هر چیزی که محافظت از آن لازم است.
خب دوستان عزیز این شبهه پوشالی هم به طور کامل و تخصصی منهدم شد و به قعر گورستان روانه گردید.
پایان
انهدام شبهه
یاعلیمدد
کانال دروغ ها و خرافات ملحدین
Zandiq_IQ7@
سپاس فراوان از شما و خدا قوت
در روایتی مشاهده کردم که انس بن مالک گفنه ران مرد عورت است و باید پوشانده شود
در زبان عربی هرآنچه که باید پوشانده شود را عورت می نامند معنای این واژه در زبان عربی گسترده تر از زبان فارسی است