قسمت اول
مقدمه: در حافظه ی تاریخی ایرانی ها شخصیتی جنجالی و افسانه ای رشد پیدا کرده و عده ای از اسلام ستیزان دوره معاصر ، از وی برای تخریب چهره اسلام بهره گرفته و او را با بزرگان این آیین مقدس مقایسه و رو در روی هم قرار داده اند.
در این بین مسلمانانی همواره وجود داشته اند که با جلوگیری از نقد و شخصیت شناسی کوروش و امثالهم و افتادن در تله ی اسلام ستیزان، یا عده ای هم به خاطر کسب جایگاه اجتماعی و مسائلی از این دست، به اسلام ستیزانی که این توطئه تاریخی را پی ریزی کرده اند بزرگترین خدمت ها را کرده اند.
اما در این برهه ی تاریخی که تمام بزرگان ادیان و مکاتب را نقد میکنند و در مورد تاریخ زندگانی و دستاوردهایش گفتگو میکنند، و از طرفی از برخی شخصیت های تاریخی ایران باستان ابزار ستیزه جویی میسازند، میبایست این ابزارها را در هم بشکنیم و انصاف تاریخی را در جامعه برقرار سازیم. ( پایان مقدمه )
1. کوروش هخامنشی کیست و چه دستاوردهایی داشته است ؟
2. بحث کوروش از چه زمانی مطرح شد و آیا در حافظه طولانی مدت ما جایگاهی داشته است ؟
3. چرا طرفداران کوروش از نقدش هراس دارند و سعی میکنند با توهین و ارعاب و وصله زدن، او را در یک حباب نگه دارند؟
4. چیزهایی که به کوروش نسبت میدهند چقدر واقعیت دارد ؟
《 اینها اصلی ترین سوالاتیست که به دنبال پاسخ هایش خواهیم گشت 》
با سخن سیامک ستوده نویسنده ی مشهور و فعال ضد دین و انقلاب شروع میکنیم که او هم پرسش های اینچنینی را مطرح کرده و مینویسد:
جالب این است که طرفداران کوروش خودشان ده ها کتاب راجع به کوروش مینویسند، خودشان گذشته را بررسی میکنند گذشته را پیش می آورند، ولی وقتیکه مخالفین کوروش بحث میکنند میگویند، گذشته را ول کنید. حالا اگر دوست دارید گذشته را ول کنیم، دوستان عزیز چرا مطرح میکنید ؟! ما به دلیل اینکه شما کوروش را مطرح کردید از او یک بت ساختید و خودتان را دارید فریب میدهید و دیگران را فریب میدهید، واقعیت را تحریف میکنید، تاریخ را تحریف میکنید، ما هم به این مسائل میپردازیم؛
اگر شما مطرح نکرده بودید، بحث کوروش از زمان رضا شاه شروع میشود برای اینکه او برای ترویج ناسیونالیسم نیاز به یک مشت خرافات، یک مشت دروغ های تحریف شده ی تاریخی داشت تا احساسات ناسیونالیستی را بتواند حول آنتحریک و بسیج کند و امروز وقتیکه ما میبینم شما این مسئله را مطرح کردید ناچاریم به آن بپردازیم.
منبع: کانال آپارات دروغ ها و خرافات ملحدین
https://www.aparat.com/v/hGTrZ
و خداداد رضا خانی، استاد تاریخ از دانشگاه پریستون آمریکا ، کوروش دوستی را پدیده ای نوظهور، فاقد ریشه و بدعتی میداند.
منبع: کانال آپارات دروغ ها و خرافات ملحدین
https://www.aparat.com/v/nftSq
بحث : اگر کوروش فرد بزرگی بوده چرا در ادوار متقدم تاریخی بدان پرداخته نشده است ؟! ( همه میدانند رضا شاه و خاندان پهلوی اصلی ترین افراد مقصر در برکشیدن جعلیات، در دام انگلیسی ها، یهودیان و غیره قرار داشته اند ) _ آری! باید به جعلیاتی که حول این جریان وجود دارد پایان داده و تاریخ را همانطور که هست بپذیریم، نه تاریخ صادراتی و صهیونیست پسند را...
ما با دیدگاه دو محقق غیراسلامی وارد بحث شدیم و در خلال بررسی ها بارها به این قبیل از افراد اشاره خواهیم کرد...
قسمت دوم
نکات جالب و کمتر گفته شده از تولد و جوانی کوروش را بیان کنیم:
در منابع تاریخی میبینیم که آستیاگ (پدر ماندانا) شبی در خواب دید که از ماندانا آن چنانی ادراری جاری شد که همه آسیا را نجس کرد. [طبق پیشگویی های آن ادرار کوروش و اعمالش بود...]
Astyages dreamed that she urinated so much that the urine filled his city, then went on to flood all of Asia...
https://www.cais-soas.com/CAIS/History/madha/astyages_dreams.htm
https://uupload.ir/files/ye1y_img_20201019_082948_563.jpg
کوروش در جوانی هر وقت گرسنه میشد، راهزنی و غارت میکرد, کتزیاس مشهور مینویسد:
کوروش پسر چوپانی بود از ایل مردها، که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد. کوروش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال میورزید.
منبع: تاریخ ایران باستان _ صفحه ۲۴۰
کوروش از بچگی روحیه پرخاشگری داشت و پسر بچه ای را سخت کتک زد، داندامایف مینویسد:
یک روز هنگامی که کوروش ده ساله شده بود و با کودکان هم سن و سال خود بازی میکرد، این کودکان وی را به عنوان شاه برگزیدند؛ یکی از میان این کودکان که نجیب زاده ای از ماد بود از فرمان کوروش سر باز زد، در نتیجه کوروش او را گوشمالی داد.
منبع؛ تاریخ سیاسی هخامنشی _ داندامایف _ صفحه ۱۷
هرودوت مینویسد؛ در میان کودکان پسر آرتامبارس از اعیان زادگان لودیا بود که از اجرای رفتار کاریکه کوروش مامورش کرده بود خودداری نمود. کوروش به سایر بچه ها گفت که او را به توفیقگاه ببرند. دستورش اجرا شد و کوروش او را سخت با شلاق نواخت.
منبع؛ تاریخ هرودوت _ ترجمه مازندرانی _ صفحه ۸۹
همین روحیات در اعمالی که در بزرگسالی انجام داد تاثیرگذار بوده است...
قسمت سوم
کوروش از اول تا آخر، مشغول جنگ و کشتار و کشورگشایی بود و کارنامه اصلی خود را با مبارزه با حکومت مادها و شورش علیه حاکم وقت، آغاز کرد، و مانند هر فاتحی به جمع آوری غنیمت و اسیر گرفتن اقدام نمود. این اقدامات فی النفسه میتواند از دید تاریخی قابل قبول عرف بوده باشد و میتواند از دید انتقادی خارج شود به شرطیکه باستانگرایان او را همانطور که بوده معرفی کنند و نگویند کوروش همیشه با صلح فتح میکرد، و اسلام هم را غیر منصفانه و با کینه ورزی نقد نکنند. (سیاست یک بام و دو هوا دارند = یکجا جنگ و تصرفات بد میدانند، یک جا خوب!)
جنگ و کشتار خونین در حکومت داری مادها
ایگور میخایلوویچ دیاکونوف خاورشناس بین المللی اهل روسیه میگوید؛
در زمان حمله کوروش به اکباتان آنجا غارت گردید و بخشی از مادی ها برده گشتند !
منبع: کتاب تاریخ ماد _ ترجمه کریم کشاورز _ تالیف دیاکونوف _ صفحه ۵۱۹
پولیانوس، مورخ مقدونیه ای میگوید:
بین کوروش و آستیاگ شاه ماد، چهار جنگ رخ داد که سه جنگ اول پیروزی با آستیاگ بود ولی در جنگ چهارم از کوروش شکست خورد...
منبع؛ کتاب تاریخ سیاسی هخامنشی _ نوشته داندامایک _ صفحه ۲۵
سیامک ستوده مورخ مشهور آتئیست هم گزارش پولیانوس را نقل میکند و مینویسد:
کوروش سه بار با مادی ها جنگید و در هر سه بار شکست یافت. صحنه چهارمین نبرد پاسارگاد بود که در آنجا زنان و فرزندان پارسی میزیستند. پارسیان در اینجا باز هم به فرار پرداختند ... اما بعد به سوی مادی ها – که در جریان تعقیب لشکریان پارس پراکنده شده بودند – بازگشتند و فتحی چنان به کمال کردند که کورش دیگر نیاز به پیکار مجدد ندید.
منبع؛ کتاب بازیگران عصر تمدن _ سیامک ستوده _ صفحه ۷۵
ایلیا گرشویج در تاریخ ایران کمبریج گوید:
گرایش مردم ماد نسبت به کوروش خصمانه بود (ص۲۴۱). او هگمتانه را غارت کرد و برخی از مادها را به بردگی گرفت (ص ۲۴۰)
منبع: کتاب رنجهای بشری، نوشته ی غیاث آبادی _ صفحه ۱۴۹
آملی کورت تاریخ نگار و متخصص تاریخ در دانشگاه کینگز لندن گوید؛
آستیاگ ارتش خویش را گرد آورد و علیه کوروش شاه به انشان برای فتح [...]جنگ پرداخت. ارتش علیه آستیاگ (اکدی_ایشتومگو) شورید و او را زندانی کرد. آنها او را در اختیار کوروش نهادند. کوروش به سوی اکباتان ( اکدی _ آگامتانو) شهر سلطنتی حرکت کرد. نقره طلا کالاها گنجینه هایی[...] که او به عنوان غنیمت جنگی از اکباتان به دست آورد به انشان فرستاد. کالاها و گنجینه های ارتش [...]
منبع؛ کتاب هخامنشیان _ آملی کورت _ ترجمه ثاقب فر _ صفحه ۴۷
نکته ی بسیار جالب اینجاست که گزنفون مورخ مشهور، تلاش کرده بود جنگ در هگمتانه را کتمان کند!! اما دستش توسط برخی از مورخین رو شد!!
داندامایف محقق روس تبار از دانشگاه لنینگراد، در نقد تناقض گویی گزنفون میگوید:
گزنفون در سیروپادیای خود (کوروش نامه) شرح میدهد که آستیاگس خیلی با آرامش به عنوان شاه ماد در بستر خود، درگذشت و پیروزی کوروش بر ماد ها پس از مرگ آستیاگس بود و او بر ژنرالها و در نتیجه شاه ماد پیروز شد.
ولی گزنفون میبایستی از صحت وقایع اطلاع کامل داشته باشد ! برای اینکه در کتاب آناباسیس خود (۱۲-۸.۴ III) گزارش_میدهد که بین ایرانیان و مادها جنگ درگرفت، در حالی که در کتاب سیروپادیا (کوروش نامه) وقایع تاریخی به گونه ای نوشته شده که ظاهراً تعمدی در کار بوده که حقایق دست بخورد بیشتر به خاطر آنکه مقام کوروش بالاتر رود و حالت ایده آلی به خود بگیرد !
منبع کتاب : تاریخ سیاسی هخامنشی _ صفحه ۲۵
پس گزنفون قصد داشته به نفع کوروش جنگ با مادها را تحریف کند اما ناکام مانده است ! و این پاسخ قاطع به کسانیست که مدام میگویند، یونانی ها همگی با ایرانیان بد بوده و خصومت داشته اند...
این از اوایل کار کوروش هخامنشی، شاهی که با صلح فتح میکرد...
قسمت چهارم
یکی از جنگهای مهم کوروش فقط برای دریافت غنیمت و خراج های پرداخت نشده بود... اهدافی که از جانب باستانگرایان اهدافی مذموم تلقی میشود و مسبب خرده گیری آنها از دیگران میگردد، غافل از اینکه شاه شاهان خودشان چنین اهدافی را دنبال میکرد:
گزنفون مورخ یونانی مینویسد:
گفتگوی کوروش به کیاخشتره، اهل ماد :
کوروش به وی گفت؛ بتازگی از شما شنیدم که یک روزی گفتید که پادشاه ارمنستان هم اکنون شما را خوار میشمارد، زیرا با آنکه او شنیده است که دشمن در حال آمدن برای رو در روی شدن با شما است، ولی او نه نیرویی برای کمک به شما فرستاده است و نه خراچ (خراج) خود را پرداخت میکند که زمان پرداخت آن سپری گشته است کیاخشتره پاسخ داد: آری، کوروش... کوروش پاسخ داد؛ اگر شما شماری از سوارکاران را که که شایسته میپندارید، در فرادست من بگذارید، و مرا به آنجا بفرستید، من بر این باورم که بتوانم به کمک خداوند او را وادارم که برای کمک به شما نیرو بفرستد و به شما خراج بدهد افزون بر آن، من امیدوارم که او در آینده از آنچه که هم اکنون است، دوست بهتری برای ما بشود. کیاخشتره پاسخ داد؛ من نیز امیدوارم
منبع؛ کتاب کوروش نامه _ سنفون _ ترجمه رخسانی _ صفحه ۲۲۲ _ ۲۲۳
کوروش فرمانده هانش را گردهم خواهند و همانگونه که در پی می آید، سخنرانی کرد؛ دوستان من، پادشاه ارمنستان تا پیش از این هم همبسته و هم وابسته به کیاخشتره بود؛ ولی اکنون از زمانی که او دیده است که دشمن درهال آمدن به سوی ماست، او گستاخ شده است و نه برای ما نیروهای کمکی میفرستد و نه خراج خود را پرداخت میکند. اکنون، از اینرو، اگر که ما بتوانیم، او همان شکاری است که ما برای گرفتنش آمده ایم. و این آن نغشه ای (نقشه ای) است که به باور من ما باید دنبال کنیم: خروس آنتاش، پس از اینکه شما به همان اندازه که بگونه شایسته نیاز دارید، آساییدید (استراحت کردید)، نیمی از پارسیانی را که با ما هستند بردارید، و با دنبال کردن راه کوهستان در بلندترین جایگاه بمانیت (مستقر شوید)، در جایی که میگویند که پادشاه ارمنستان برای پناه گرفتن خواهد گریخت، چنانچه به او هشدار داده شود.
منبع؛ کتاب کوروش نامه _ سنفون _ ترجمه رخسانی _ صفحه ۲۲۶
کوروش میگوید؛ من راهنماهایی را که نیاز دارید، در دسترس شما خواهم گذاشت. اکنون آنها میگویند که این کوهستان ها با انبوهی از درخت پوشیده هستند، و از اینرو من امید دارم که شما دیده نشوید. به هر روی، شما بایستی که برخی از دیدهبان های کوشای خود را، با نگر به شمار و ساز و برگ هایشان در پوشش راهزنان به پیش بفرستید؛ تا اگر آنها با هر ارمنی برخورد کردند، او را دستگیر کنند و بدینگونه از پراکنده شدن این گزارش ها پیشگیری شود.
کوروش گفت؛ ولی من، با آغاز روزه با نیمی از پیادگان (پیاده نظام) و همه اسپواران (سواره نظام از میان دشت راسته (مستقیم) به سوی پایتخت پیش روی خواهم کرد. و اگر او ایستادگی کند، هرآینه البته ما درگیر خواهیم شد ؛ و اگر او میدان را فرو گذارد، هر آینه ما او را پیگرد خواهیم کرد ؛ ولی اگر او به کوهستان بگریزد، پس این خویشکاری وظیفه شماست که نگذارید که هیچکدام از آنها که به سوی شما میآیند، برند و بگریزند.
منبع؛ کتاب کوروش نامه _ سنفون _ ترجمه رخسانی _ صفحه ۲۲۷
ارتش ارمنستان به علت اینکه توان درگیری نداشته تسلیم میشود و کوروش از پادشاه آنها باج خواهی میکند
گزنفون مینویسد:
کوروش از پادشاه ارمنستان پرسید؛ اگر من در این موضوع کوتاه بیایم چه ارتش بزرگی را شما به همراه من خواهید فرستاد و چه هزینه ای را برای جنگ خواهید پذیرفت !؟
... کوروش از پادشاه ارمنستان پرسید: پس بگویید که ارتش شما چه اندازه بزرگ است
و چه اندازه شما پول دارید !
منبع؛ کتاب کوروش نامه _ سنفون _ ترجمه رخسانی _ صفحه ۲۴۵
اینها اسنادیست که فرد باستانگرا، با فرض اینکه کسی متوجه اش نمیشود شروع به نقد رادیکالی ادیان میکند و تلویحا بزرگترین توهین ها را سمت به شاه شاهانی که خودشان میگویند (و ما قبول نداریم)، روانه میسازد! ... وظیفه ماست که با روشنگری به ترویج انصاف در نقد تاریخ کمک کنیم...
قسمت پنجم
کوروش، پادشاهی که عده ای از طرفدارانش میگویند، همه جا را با صلح و گل و گلاب فتح میکرد! جنگ خونین دیگری با اهالی سارد نمود و بسیاری از اموال دولتی و غیردولتی شان را به غنیمت گرفت:
هرودوت مورخ یونانی میگوید:
سارد (پایتخت لیدیه) تسخیر شد و بکلی دستخوش چپاول و غارت گردید !
منبع؛ کتاب تاریخ هرودت _ ترجمه مازندرانی _ صفحه ۶۷
پروفسور ایلیا پائولوویچ پتروشفسکی از دانشگاه لنینگراد روسیه و تیم همراهش میگویند:
کوروش سارد پایتخت لیدی را فتح کرد و گنج های بی کرانی را که در آن نهفته بود متصرف شد، کرزوس شاه لیدی را اسیر کرد.
منبع؛ کتاب تاریخ ایران از دوران باستان تا سده هیجدهم میلادی _ صفحه ۱۷
داندامایف مورخ مشهور روسی میگوید:
کوروش از اینکه سربازان ساردین را غارت کنند نفرت داشت، و مانع این شد ، ولی ثروت بسیاری از شهروندان آنجا را به خزانه منتقل کرد !
منبع؛ کتاب تاریخ سیاسی هخامنشی _ صفحه ۳۹
افراد باستانگرایی که جنگ و غنیمت گیری در اسلام را نقد میکنند، بزرگترین منتقدان کوروش تلقی میشوند. چطور است که کوروش میتواند جنگ به راه بیاندازد و غنیمت بگیرد، اما بقیه نمیتوانند ؟! عوام فریبی از این افتضاح تر وجود ندارد....
قسمت ششم
در شرق هم کوروش، دست از شمشیر زنی و کشتار برنداشت و ضمن دست اندازی به سرزمین های شرق ایران بسیاری از ایرانیان و کسانیکه مقابلش ایستادند را به خاطر تمایلاتش هلاک کرد!
اشارات مختصری از این حملات و اشغالگری های شرق را ملاحظه فرمایید:
دکتر ماریان موله ایرانشناس فرانسوی گوید:
خوارزم مرکز یک شاهنشاهی شرق ایران بوده است که کوروش به موجودیت آن پایان داده است !
منبع کتاب ؛ ایران باستان _ ترجمه آموزگار _ صفحه ۹۳
لوسیوس آریان یونانی در کتابش آناباسیس الکساندرا گوید:
کوروش به سرزمین هندوستان حمله کرد و در این حمله تعداد زیادی از نیروهای ایرانی جان باختند ! جنگ خونین
منبع؛ کتاب تاریخ سیاسی هخامنشی _ صفحه ۴۳ ۴۴
پلی یانوس مورخ مقدونیه ای، در اثر خود به نام ناتورالیس هیستوریا گوید:
کوروش شهر کاسپیا را که ظاهرا در شمال شهر فعلی کابل (افغانستان) قرار دارد ویران نمود !
منبع؛ تاریخ سیاسی هخامنشی _ صفحه ۴۳
دکتر والتر هینتس مورخ و ایلامی شناس آلمانی گوید:
در گدروسیا، مکران بعدی، باید یکبار کوروش همه ی افراد خود را از دست داده باشد ! جنگ خونین
منبع؛ کتاب داریوش و ایرانیان _ صفحه ۱۰۰
آملی کورت، متخصص تاریخ در دانشگاه کینگز انگلیس گوید:
او (کوروش) بلخ را تابع خود کرد و کوشید تا قلمرو اقتدار ایرانیان را از سغد فراتر برد و به ساحل رود سیحون برساند. شاید این اقدام کوروش صرفاً کوششی برای تحکیم مرزهای قلمرو شاهنشاهی خود از طریق حمله تنبیهی علیه بیابانگردان چادرنشین این مناطق بوده باشد. بنای زنجیرهای از دژهای هخامنشی بر ساحل سیحون که شهر کوروش شاتا را نیز شامل می شود مسلماً بعدها به کوروش نسبت داده شده است .گرچه پیشرفت فتوحات ایرانیان در این منطقه کماکان نامعلوم است باید بپذیریم که کوروش بخش عظیمی از افغانستان و جنوبی آسیای میانه (ترکمنستان؛ ازبکستان و تاجیکستان امروزی) را تسخیر کرد و زیر سلطه ایرانیان در آورد !
منبع؛ کتاب هخامنشیان _ صفحه ۴۴
آلبرت اومستد خاورشناس آمریکایی و مورخ و متخصص در تاریخ هخامنشی و آشور گوید:
کوروش پس از گذشتن از اوکسوس بالا، شاید اینبار واحدهای حاصلخیز مرگوش را که نامش از رودخانه های عمده ی آنجا گرفته بود در مرو کنونی اشغال نمود !
منبع؛ کتاب تاریخ شاهنشاهی هخامنشی _ صفحه ۶۵
او در تمام عمرش، در حال شمشیرزنی و کشتار بود، اما عده ای از طرفداران متعصب و نا آگاهش میگویند همه جا را با صلح و گل و شیرینی فتح میکرد...
قسمت هفتم
بابل هم چنانچه باستانگرایان آنرا مشهور و از چشم مردم کم اطلاع پنهانش کرده اند ، به هیچ وجه با صلح فتح نشده ! بلکه بابلیان در برابر کوروش مقاومت کردند و به گواه مشهورترین مورخین، کار به کشتار و درگیری رسیده بود!
گزنفون مورخ یونانی در قسمت فتح بابل مینویسد:
کوروش و مردانش پیشروی خود را آغازیدند و از کسانیکه در راه با آنها برخورد میکردند برخی با شمشیر سربازان کوروش بر خاک افتادند و برخی به خانه های خودشان گریختند.
کوروش گروهان های اسپواران را به پیرامون و به میان خیابان ها فرستاد و این فرمان ها را به آنها داد تا تمام کسانی را که در بیرون از خانه هایشان میبایند از پای در بیاورند.
کوروش نخست مغان ها را به نزد خودش فراخواند، و به آنها گفت؛ که شهر به زور شمشیر فرو گرفته شده و همچنین از آنها خواست که زمین هایی را که برای ساختن نیایشگاه و نخستین میوه های پیروزی و پروه ها (غنیمت ها) را برای پروردگار برگزینند...
منبع کتاب؛ کوروش نامه _ سنفون _ ترجمه رخسانی _ صفحه ۵۴۳ ، ۵۴۴ ، ۵۴۵
هرودوت مورخ یونانی مینویسد:
(کوروش) از آغاز بهار بعد بسمت بابل لشگرکشی کرد. بابلی ها که در خارج شهر اردو زده بودند، منتظر آمدن او شدند، پیکاری در نزدیکی شهر در گرفت که در آن پادشاه ایران بابلی ها را شکست داد.
منبع کتاب تاریخ هرودوت _ ترجمه مازندرانی _ صفحه ۱۲۵
بروسوس تاریخ نویس بابلی و از کاهنان خادم مردوک در سده سوم پس از میلاد مینویسد:
در هفدهمین سال سلطنت نبونیدوس، کوروش که تمام بخش های آسیا را تسخیر کرده بود، با سپاهی عظیم از یاران به سوی بابل حرکت کرد. نبونئیدس با سپاهش با وی برخورد کرد و جنگی رخ داد. ولی چون شکست خورد با عده ای از آنجا گریخت و در بورسیا پناه گرفت. در خلال این احوال کوروش بابل را اشغال کرد و فرمان داد تا دیوار بیرونی شهر را تخریب کند چون در نظرش خشن می آمد و برای وی مشکلی در راه تسخیر شهر بود. پس از آن کوروش به بورسیا رفت تا نابونیدوس را محاصره کند ولی نابونیدوس درنگ را جایز ندانست و تسلیم شد.
منبع؛ کتاب تاریخ سیاسی هخامنشی _ صفحه ۶۶
داندامایف مورخ مشهور روس تبار مینویسد:
در ماه اوت پیش از میلاد، ایرانیان ارتش بابل را در اوپیس شکست دادند. پس از سقوط اوپیس جنگ مهمی باقی نماند. ایرانیان استحکامات دفاعی نبوکده نذر (نبونئید) را شکسته از رود دجله عبور کردند و به سوی جنوب اوپیس پیش رفتند و سپس سیپار را محاصره نموندند. دفاع از سیپار به عهده خود شخص نابونیدس بود ولی ایرانیان با مقاومت اندکی روبرو شدند و نابونیدوس مجبور شد که به بابل بگریزد.
و طبق رویدادنامه بابلی؛ در ماه تشرینو هنگامی که کوروش در اوپیس در کرانه رود دجله دست به نبرد زد، سپاهیان آکاد عقب نشینی کردند. کوروش حمام خون به را انداخت و غنایمی به تاراج برد.
منبع؛ کتاب تاریخ سیاسی هخامنشی _ ۶۵
آملی کورت، متخصص تاریخ در دانشگاه کینگز انگلیس مینویسد:
سپاهیان ایران و بابل در اوپیس، واقع در شرق دجله و نزدیک نقطه ای که ارتش های عیلامی همیشه از آنجا وارد ایران میشدند، با یکدیگر روبرو شدند، چنان که در یکی از رویدادنامه های بابلی آمده است: در ماه تشری وقتی کوروش در اوپیس واقع در [ساحل؟] دجله با ارتش اکد (بابل) نبرد کرد، مردم اکد عقب نشستند. او به تاراج (و) کشتار مردم پرداخت.
منبع؛ کتاب هخامنشیان ، نوشته آملی کورت ، ترجمه مرتضی ثاقب فر صفحه ۴۱
او در تمام عمرش، در حال شمشیرزنی و کشتار بود، اما عده ای از طرفداران متعصب و نا آگاهش میگویند همه جا را با صلح و گل و شیرینی فتح میکرد ، درباره فتح بابل باز هم سخن خواهیم گفت اما واضح است که بابل با صلح فتح نشده و قضیه، تحریف تاریخ است!
قسمت هشتم
در قسمت قبل با اسناد محکم نشان دادیم که فتح بابل با جنگ و خونریزی بدست آمده است و طبق ادعای کارشناسان نامی جهان، ریشه ی اصلی این دروغ در منشور خود کوروش است که نویسنده اش (هر که هست) دچار فریبکاری یا توریه شده بود!
ماریا برسیوس استاد برجسته تاریخ دانش آموخته دکتری تاریخ از آکسفورد و استاد فعلی دانشگاه تورنتو میگوید:
تصویری که کوروش از خود به عنوان فاتحی صلح جو ارایه میدهد که از حمایت مردوک خدای بابلیان برخوردار بوده و هیچ مخالفتی با ورود وی به بابل نشده ، روایت دستکاری شده وقایع حقیقی است. وقایع نگاری بابلیان از قتل عام در اوپیس در تضاد کامل با تصویر صیقلی گفته های کوروش است !
منبع؛ شاهنشاهی هخامنشی از کوروش تا اردشیر اول ، صفحه ۶۷
پیر بریان مورخ مشهور فرانسوی میگوید:
در بادی امر نادرست به نظر می رسد که بابل بدون هیچ گونه مقاومت تسلیم فاتحان شده است. سالنامه نبونیید (سوم 13-12) حتی اشاره ای مستقیم به نخستین نبردی دارد که در اوپیس و در کنار دجله در پاییز 539 روی داده و کوروش در آن فاتح شده است. به دنبال این پیروزی غنیمتی عظیم بدست فاتحان آمده و همه کسانی که قصد پایداری داشته اند قتل عام شدهاند !
پس از نزدیک شدن کوروش بابلی ها با اسلحه از شهر خارج شدند و به انتظار او ایستادند و هنگامی که کوروش به محدوده شهر رسید با او به جنگ در آمدند و چون شکست خوردند به داخل شهر عقب نشستند !
منبع؛ کتاب تاریخ امپراتوری هخامنشیان _ صفحه ۱۲۳
منبع: کتاب تاریخ امپراتوری هخامنشیان _ صفحه ۱۲۵
داندامایف مورخ روس در دانشگاه لنینگراد، میگوید؛
طبق روایت بروسوس تاریخنگار بابلی (و کاهن مردوک) برخورد و روش کوروش نسبت به پایتخت تسخیر شده کم و پیش خصمانه بود...! منابع دیگر هم روایت مطلقا متفاوتی را از سقوط بابل گزارش کرده اند. طبق نظر هرودوت و گزنفون؛ بابلی ها با عزمی راسخ علیه کوروش جنگیدند و شهر پس از مقاومت تلخ و شدیدی تصرف شد !
باید در نظر داشت که تقریبا تمام متونی که از کوروش ستایش می کنند جنبه تبلیغی دارند و لازم است که بادقتی خاص مورد پژوهش قرار گیرند. زیرا آنها توسط کاهنان بابلی نوشته شده اند آن هم به هنگامی که کشورشان به دست ایرانیان تسخیر شده بود. نوشتن آنها هم به فرمان شاه جدید یا یکی از زیر دستانش صورت گرفته است. بعلاوه این متون بسیار زودتر از کتیبه های بابلی آشوربانی پال نوشته شده اند. روایات هرودوت درباره سقوط بابل و نیز اشارات بروسوس، بنا به دلایلی ما را به فکر می اندازد، که با قبول تمام مطالب نوشته شده در کتیبه ها که توسط کاهنان بابلی تنظیم شده اند، نکند که خود ما هم اسیر و قربانی تبلیغات کوروش شده باشیم !
منبع؛ تاریخ سیاسی هخامنشی، صفحه ۶۶
منبع؛ تاریخ سیاسی هخامنشی، صفحه ۷۳
صداقت کوروش هم در عصر حاضر زیر سوال است اما طرفداران متعصب ایشان قصد دارند برایش مقام عصمت هم بتراشند! ...
قسمت نهم
کوروش در سیلندر یا منشور گِلی خود، به جای شرحِ واقعیِ جنگ بابل، ترجیح میدهد قضیه را تقطیع کند و بگوید؛ من با صلح وارد بابل شدم. اعتراف یک تاریخ پژوه ایرانی را در این بخش مشاهده کنیم:
سیامک ستوده محقق آتئیست در اینباره میگوید:
وقتی که بابل فتح شده است، وقتی که همۀ مردم غارت شدهاند و همه سرکوب شدند آقای کوروش با دبدبه و کبکبه وارد شهر میشود. خب معلوم است که یک شهری وقتی فتح بشود شهر شکست خورده خیلی راحت تهدید میشود که بیاید از کوروش، از فاتح استقبال کند و مردم هم ناچارند بیایند و تظاهر به شادی بکنند. وقتی که آمریکا به عراق حمله کرد و صدام سرنگون شد دیدیم که به هرحال یک عدهای آمدند و گل افشانی کردند و استقبال کردند. اینجاست که کوروش میگوید: من با صلح وارد بابل شدم و مردم بابل مقدم من را گل باران کردند. این داستان به این شکل، شکل میگیرد.
یعنی در واقع در استوانۀ کوروش که نوشتۀ خود کوروش است و به همین دلیل به هیچ وجه یک منبع و سند قابل اتکا نیست، کوروش داستان را از وسط برای ما تعریف میکند برای اینکه نمیخواهد قسمتهای زشت اولیه اش را پیش بکشد. نمیخواهد بگوید که بعد از این که دو جنگ رخ داد و مردم اوپیس قتل عام شدند و جنگ دیگری در بیرون دروازه های بابل رخ داد و من به زور بابل را فتح کردم. اینها را نمیخواهد بگوید.
بنابراین، این قسمت را میگوید و خب یک عده هم که در واقع دنبال واقعیات نیستند داستان های مورد علاقۀ خودشان را میخواهند مطرح بکنند این ها را نادیده میگیرند و این افسانهها را می سازند. بنابراین پاسخ من به بینندۀ عزیز این است که به هیچ وجه بابل با صلح فتح نشد. در آن جنگهایی رخ داد که تمام مورخین برآن تکیه دارند. و نمونههای آنها را میتوانید مطالعه بفرمایید در کتاب من یا کتابهای دیگری که در این مورد نوشته شده است.
منبع: سخنان سیامک ستوده _ کانال آپارات دروغ ها و خرافات ملحدین
https://www.aparat.com/v/JsMqy
قسمت دهم
" شاه جنگ ِ" کوروش و روش مغلوب کردن قبائل شمالی بسیار جالب میباشد . جنگی که منجر به بنیان جشنی بنام جشن سکایی شد / تماما خونریزی و کشتار ، قلع و قمع مخالفین و گِرد آمدن با زنان ! با دقت بخوانیم :
استرابون مورخ و جغرافیدان مشهور یونانی، متوفی ۲۴ پس از میلاد مسیح در کتابش مینویسد:
سیروس (کوروش) به جنگ سکاها رفت و در جنگ شکست خورد و گریخت. اما در آنجا که باروبنه خود را نهاده بود و این باروبنه شامل مقدار زیاد از هر چیز و مخصوصأ شراب بود - توقف کرد تا سپاه او استراحت کوتاهی بنماید. شب هنگام تظاهر به فرار کرد و تمام باروبنه خود را به جا گذاشت و تا فاصله ای که مناسب می دانست عقب نشست. سکاها او را تعقیب کردند و پایگاه او را که پر از لوازم خوشگذرانی بود و نگاهبان نداشت تصرف کردند. تا آنجا که میتوانستند و جای داشتند خوردند و آشامیدند. کوروش باز پس آمد و آنان را مست و بی هوش یافت. پاره ای را در مستی و خواب کشت و بقیه را، که میرقصیدند و برهنه بودند، کشت و از پای درآورد و تقریبا همه نابود شدند !
سیروس (کوروش) که از این پیروزی خوشحال بود آنرا به مشیت آسمانی نسبت داد و آن را به نام ایزدبانوی اجدادش تقدس داد و آنرا نیز سکائی نام نهاد هر جا که پرستشگاه این ایزد بانو هست جشن سکائی را نیز میگیرند. جشنی همانند جشن با کوس ایزد شراب یونانی است. در این جشن رسم بر این است که مردها لباس سکائی بر تن کنند و شب و روز بخورند و بنوشند و هرزگی کنند و زنان نیز با آنان در این جشن شرکت میکنند. ماساژت ها در نبرد با سیروس دلیری و جسارت خود را نشان دادند و مؤلفان بسیار این مطلب را تکرار کرده اند
منبع جغرافیای استرابو _ سرزمین های تحت فرمان هخامنشیان _ صفحه ۳۳
دکتر بهرام فره وشی استاد دانشگاه تهران، زبان شناس و تاریخدان نیز گزارش فوق و ماجرای جشن سکایی ، جشن هرزگی و عیش و نوش را نقل میکند؛
منبع؛ کتاب ایرانویج _ صفحه ۱۷۵
اعمال و رفتار آقای کوروش کاملا خشونت آمیز و توام با جنگ و کشتار بود . برخی از طرفداران ایشان (از غیر مسلمانان) در سلسله نقدهایی که به جنگ های مسلمانان انجام میدهند دچار مغالطه استاندارد دوگانه میشوند، یعنی به چیزی انتقاد میکنند که خودشان تا گلو غرق در آن شده اند و آن مقبولیت جنگ ها و خونریزی های جناب آقای کوروش است که این از بزرگترین دسیسه هایشان است . در واقع غیر مستقیم به کوروش اهانت میکنند!
نقدهای ما هم در راستای مقابله با این اشخاص است که با عوام فریبی قصد تحریک احساسات دارند... و الا میتوان خیلی از مسائل را نادیده گرفت و اعتدال را در جامعه برقرار کرد...
قسمت یازدهم
در این قسمت مدارکی را ارائه میدهیم که خواب از چشم اسلام ستیزان میرباید و شخصیت غیر افسانه ای پادشاهی که همه جا با گل و شیرینی و... فتح میکرد را نشان میدهد! با دقت هر چه تمام بخوانیم :
خوشحالی کوروش از قلع و قمع و کشتار کسانیکه جلوی او ایستادگی میکنند:
گزنفون میگوید؛ نزدیک ظهر سواره نظام مادی و هیرکانی فرار رسیدند عده بسیاری اسب و اسیر با خود آورده بودند؛ یعنی هر کس که سلاح خویش را تسلیم داشته بود امان یافته بود... هر یک از سواران کارهای درخشانی که در تعاقب و قلع و قمع دشمن نموده بود شرح داد و رشادت و شجاعت یکدیگر را بیان کردند. کوروش با وجد فراوان گوش فرا داد و سپس سخن به مدح و تمجیدشان گشود.
منبع ؛ کوروش نامه ص ۱۱۲
بهترین وسیله کنترل مخالفین کشتار و اسیر کردن آنان است:
گزنفون گوید؛ کوروش گفت : ما دو وظیفه در پیش داریم؛ باید صاحبان اراضی و مزارع را تشویق کنیم که در محل کار خویش بمانند و به آباد کردن زمین ادامه دهند چون سرزمین آباد و مسکون صاحب ارزش است نه بایر و بی فایده. وقتی زمین فاقد آدمیان شد از بهره و انتفاع ساقط است و بیحاصل و عبث میماند. میدانم کسانی که سر تسلیم فرود نیاوردند در زیر تیغ شما جان سپردند. اقتضای کارزار همین است و بهترین وسیله پیروزی و فتح قلع و قمع سرکشان است. و باید کسانی را که اسلحه خویش را بر زمین نهادند اسیر کرد.
منبع: کوروش نامه ص ۱۱۳
دستور کشتار مخالفین توسط کوروش:
گزنفون میگوید؛ کوروش به محض این که دانست قدم به سرزمین دشمن گذارده است فرمان استراحت داد آن گاه خود در رأس پیاده نظام و عدهای از سپاهیان سوار که ضروری میدانست قرار گرفت و آنها را آرایش جنگی داد. سپس فرمان داد تا سپاهیان و اطراف بتازند و کسانی را که سر مخالفت دارند به هلاکت رسانند.
منبع : کوروش نامه ص ۱۴۰
پیشنهاد کوروش به سرداران: شهر را محاصره کنیم تا مدافعین شهر، از سر گرسنگى تسلیم شوند:
گزنفون میگوید؛ کوروش عموم سرکردگان را به حضور طلبید و گفت: به عقیده من هرچه تعداد سربازان داخل شهر زیادتر باشد، در صورتیکه نخواهند از مواضع خود خارج و آماده کارزار باشند، تحت استیلاى گرسنگى، زودتر تسلیم میشوند. پس اگر کسى رایى بهتر از این نداشته باشد، من معتقدم که باید آنها را تحت محاصره قرار داد.
منبع؛ کوروش نامه ص ۲۱۴
کوروش: شهر را به آتش مىکشیم
گزنفون میگوید؛ کوروش گفت: ما مشعلهاى بسیار داریم که در اندک فرصت همه جا را شعلهور و شهر را دچار حریق عظیمى خواهد کرد. سربازان ما مقدارى قیر قابل احتراق با خود دارند و به سرعت خانهها را آتش خواهند زد و بدین قرار مدافعین یا باید خانه و مواضع دفاعى خود را رها کنند و بگریزند یا در میان شعلههاى آتش بسوزند.
منبع: کوروش نامه، ص ۲۱۵
هنگامى که مردم در خواب هستند به شهر حمله کنیم تا نتوانند از خود دفاع کنند؛
گزنفون میگوید = کوروش گفت: امروز که ما آنان را مورد حمله قرار مىدهیم جملگى در خواب و مست باده عیش و نوشاند. مردم یا در بستر ناز و خوشى آرمیدهاند و یا در گوشه و کنار به نوشیدن و طرب مشغولاند و چون ما را در داخل شهر خود ببینند چنان گرفتار بهت و هراس خواهند شد که دیگر قادر به در دست گرفتن سلاح نیستند
منبع؛ کوروش نامه، ص ۲۱۵
سپاهیان کوروش، دست به قتل عام مردم زدند:
گزنفون میگوید = سپاهیان کورش پس از صدور فرمان، از جا حرکت کردند. از بستر رودخانه وارد دیوار ضخیم شدند و از آن گذشتند و به شهر سرازیر شدند. هرکس در راه دیده مىشد یا در زیر تیغ سربازان کشته مىشد و یا دیوانه وار فرار مىکرد. گاداتاس و سربازانش چون درها را گشوده یافتند به سر قراولان تاختند و هرکس را یافتند از دم تیغ گذراندند تا به شخص سلطان رسیدند. پادشاه آشور سراسیمه به پا ایستاده و قداره خود را از غلاف کشیده و مات و متحیر بود. عدهاى از سربازان گاداتاس و گوبریاس بر او حمله بردند و شاه و عموم حضار را از پاى درآوردند. تنى چند از آنان پا به فرار گذاردند و عدهاى حمله آوردند ولى به احدى فرصت داده نشد و جملگى به خاک هلاک افتادند. کوروش امر داد هر که در کوچه ها یافتند بکشند و به جارچیان که زبان آشورى مىدانستند فرمان داد ندا برآورند که مردم در خانه خویش بمانند و قدم بیرون ننهند و الا خونشان هدر است.
منبع: کوروش نامه ص ۲۱۵ ،۲۱۶
قسمت دوازدهم
خشونت و سختگیری کوروش در جنگ ها و فتوحات عده ای از مورخان را به سخن آورد:
ویل دورانت مورخ آمریکایی گوید:
نقض بزرگی که بر خلق و خوی کوروش لکه ای باقی گذاشته، آن بود که گاهی بی حساب قساوت و بیرحمی داشته است. این بی رحمی به پسر نیمه دیوانه وی، کمبوجیه به ارث رسید !
منبع: تاریخ تمدن جلد یکم _ فصل سیزدهم بخش پارس
سیامک ستوده مورخ آتئیست ایرانی گوید:
ادعای پوچ تمجیدگران دروغگوی کوروش که میکوشند با تحریف واقعیات و تبلیغات بی پایه، از او یک شخصیت صلح جو بسازند که گویا برخلاف شاهان و قلدران دیگر پیام آور صلح بوده، همه جا با صلح وارد میشده، و هیچگاه دست به غارت و کشتار نمی زده است، برملا شده است. این تحریفی است که خود کوروش نیز در استوانه که به دستور خود وی نوشته شده است، مرتکب میشود. یعنی شرح داستان را نه از ابتدای آن، بلکه از همان جایی که خود میخواهد شروع میکند. بجای آنکه بگوید که بدنبال جنگ ها و قتل و غارت های قبلی است، که میتواند بدون جنگ و با آرامش و صلح! وارد بابل شود، برای آنکه خود را فرد صلح طلبی قلمداد نماید، #بلامقدمه میگوید که با صلح و آرامش وارد شهر شدم !
منبع: بازیگران عصر تمدن _ سیامک ستوده _ صفحه ۱۶۷
پیر بریان مورخ فرانسوی گوید:
قتل عام هائی که پس از جنگ به وسیله سپاهیان کوروش انجام گرفته است، از شدت خشونت و پایداری ارتش نو بابلی حکایت میکند !
منبع: بازیگران عصر تمدن _ سیامک ستوده _ صفحه ۱۶۶
کلاوس گالاس مورخ هلندی گوید:
این خود کوروش بود که برای عادل و درستکار نشان دادن خودش دستور داد تا منشور نوشته شود؛ در صورتی که او به همان حد ستمگر بود که پادشاهان باستان مانند خشایار شاه بودند اما با این تفاوت که قدری زیرک تر بوده است !
The real king was not more or less brutal than other ancient kings of the near east, like Xerxes, but he was cleverer.
هرودوت مورخ یونانی گوید؛
کمبوجیه دوم پسر کوروش هخامنشی، یک بیمار روانی بود. کمبوجیه حتی به برادر خود رحم نکرد و او را کشت. اما از پدرش (کوروش) بهتر بود !
منبع؛ داریوش و ایرانیان، والتر هینتس، صفحه ۴۴۷
مورخان آلمانی گویند:
سازمان ملل متحد ناعادلانه نقش مردی را که مانند دیگر حاکمان ظالم و اشغالگر میباشد؛ تجلیل کرده است.
who claim that the UN is unjustly celebrating the rule of a man every bit as despotic as any other land-grabbing leader.
قسمت سیزدهم
نقد منشور کوروش )۱(
با بررسی دقیق و عالمانه متوجه میشویم این سیلندر فاقد هر گونه فضیلت و خاص بودن میباشد:
دکتر خداداد رضاخانی، استاد تاریخ ایران باستان از دانشگاه پریستون آمریکا درباره بی مقدار بودن این سیلندر گِلی میگوید:
در حافظه ی جمعی ایرانی در چندین دهه ی اخیر به دلایلی، فقط به دلایل اغراقی مانند اولین اعلام حقوق بشر حک شده است. اما اگر شما این را در بستر تاریخی اش بگذارید به این می انجامد که استوانه ای که کوروش ساخته، در واقع فتح نامه ست، یک چیزیست که کاملا رسمه ! در منطقه بابل و آشور هم بسیار وجود دارد و قبل از آن هم بوده. از لحنی که در آن استفاده شده، میتوانید بفهمید که هر کسی میتوانسته آن را انجام دهد.
منبع: سخنان خداداد رضاخانی _ کانال آپارات دروغ ها و خرافات ملحدین
https://www.aparat.com/v/LFQyl
سایت مشهور اشپیگل آلمان، طی تحقیقاتی که بر روی سیلندر گِلی منتسب به کوروش انجام داده اند، مینویسد:
به نظر میرسد که سازمان ملل متحد قربانی یک حقه بازی شده است برخلاف ادعای شاه سابق ایران ! جوزف ویزهوفر شرق شناس پرسابقه میگوید که این لوح خط میخی بیش از یک پروپاگاندا (دروغ تبلیغاتی) نیست. به علاوه؛ اینکه نخستین بار کوروش اندیشههای حقوق بشر را طرح کرده باشد، سخنی پوچ و بی اساس است !
Es sieht so aus, als seien die Vereinten Nationen auf einen Schwindel hereingefallen. Anders als vom Schah behauptet, sei der Keilschrift-Erlass "Propaganda", erklärt der Kieler Altorientalist Josef Wiesehöfer: "Dass Kyros Menschenrechtsideen in Umlauf brachte, ist Nonsens.
SPIEGEL ONLINE Wissenschaft, Der falsche Friedensfürst, Ausgabe 28, 07/07/2008, Von Matthias Schulz, Nein 564395, Teil 1-2
لینک خبرگزاری مشهور اشپیگل آلمان
http://www.spiegel.de/spiegel/a-564395.html
قسمت چهاردهم
نقد منشور کوروش(2)
نشریه مشهور تلگراف انگلیس بر اساس تحقیقات مورخان آلمانی بیان میدارد:تیتر: منشور کوروش چیزی بجز پروپاگاندا نبوده است!
Cyrus cylinder's ancient bill of rights 'is just propaganda'
گنج ۲۵۰۰ ساله ایرانی ملقب به اولین لایحه حقوق بشر ،به عنوان یک تبلیغ بیشرمانه توسط مورخان آلمانی شناخته شد.
A 2500 year old Persian treasure dubbed the world's 'first bill of human rights' has been branded a piece of shameless 'propaganda' by German historians.
این خود کوروش بود که برای عادل و درستکار نشان دادن خودش دستور داد تا منشور نوشته شود؛ در صورتی که او به همان حد ستمگر بود که پادشاهان باستان مانند خشایار شاه بودند اما با این تفاوت که قدری زیرک تر بوده است.
Cyrus himself ordered it done, trying to make himself appear righteous. The real king was not more or less brutal than other ancient kings of the near east, like Xerxes, but he was cleverer."
کلاوس گالاس :" سازمان ملل متحد دچار اشتباه جدی شده است" او میگوید که سازمان ملل متحد اعتبار نادرستی به منشور کوروش داده است.
The UN had given the Cyrus scroll false authority. The German
اما اینک آن اعتبار توسط مورخان آلمانی به چالش کشیده شده است. مورخانی که مدعی هستند که سازمان ملل متحد ناعادلانه نقش مردی را که مانند دیگر حاکمان ظالم و اشغالگر میباشد ؛تجلیل کرده است.
But now that reputation has been challenged by German historians who claim that the UN is unjustly celebrating the rule of a man every bit as despotic as any other land-grabbing leader
تام هولاند ، مورخ و نویسنده انگلستان، در مورد ظهور کوروش در کتاب خودش یعنی کتاب "آتش ایرانی" مطالبی را نوشته است.او می گوید که تسخیر امپراطوری عظیم در جهان باستان بدون انجام لیستی از قساوت ها و بی رحمی ها به دست نمی آید.
In the UK, author and historian Tom Holland, who wrote about the rise of Cyrus in his book Persian Fire ... He added that conquering a huge empire in the ancient world did not come without a list of atrocities
لینک خبرگزاری تلگراف انگلیس
قسمت پانزدهم
نقد منشور کوروش (3)
سیامک ستوده از نویسندگان مطرح آتئیست در رابطه با منشور کوروش و دسیسه رژیم پهلوی میگوید:
من در رابطه با صحبت بعضی بینندگان که میگویند؛ اگر کوروش چنین نبوده، چرا در سازمان ملل این سند میخی را از او نگه داشتند، میخوانم. در یکی از قفسه های شیشه ای سازمان ملل با جلال و جبروت تمام از سندی نگهداری میشود که به زبان میخی و به ۲۵۰۰ سال پیش تعلق دارد و از آن به عنوان اعلامیه ی باستانی حقوق بشر تجلیل میشود در حالیکه بنابر نظر محققین این سند در واقعیت امر کار پادشاهی خودکامه بوده که دشمنان خود را شکنجه میداده است.
این مطلبی که برای شما میخوانم از قول یک محقق به نام شولز مَتیینز [راجع به دروغ تبلیغاتی منشور حقوق بشر است]. داستان این است که در سال های دهه ۷۰ که .محمد رضا شاه پهلوی. در اندیشه ی یک نمایش بی سابقه بود. به این منظور ابتدا دست به اعلام انقلاب سفید میزند. سپس خود را نور آریایی مینامد و سرانجام در اکتبر ۱۹۷۱ درصدد بر میآید تا ۲۵۰۰ سال پادشاهی ایران را جشن بگیرد. برگزارکنندگان این جشن قول میدهند که بزرگترین نمایش روی زمین را به ما به معرض نمایش بگذارند...
[ محمد رضا ] شاه. همواره با اطمینان میگفت این نظریه تاریخیش باید به سازمان ملل برده شود از این رو در اکتبر درست هنگامیکه جشن پرسپولیس در اوج خود بود. خواهر دو قلوی وی [ اشرف ]. قدم به ساختمان ملل گذاشت تا نسخهای از یک سند میخی در اندازه یک استوانه مدور را به سیتو اوتانت دبیرکل بعدی سازمان ملل تقدیم نماید. اوتانت هم با تشکر از یک چنین هدیه تاریخی از فرصت استفاده کرد و سند مزبور را به عنوان اعلامیه باستانی حقوق بشر مورد ستایش قرار داد. اینها به ظاهر جز مشتی ژست و نمایش به نظر نمی آمدند در حالیکه در نهایت حکم تله ای را داشتند که ملل متحد در آن افتاده بود. برخلاف ادعای شاه، فرمان میخی چیزی جز یک هیاهوی تبلیغاتی نبود همان استوانهی کوروش. اینکه کوروش مبدع حقوق بشر است یک حرف بی معناست. این چیزیست که جوزف وایز هوفر محقق تاریخ در دانشگاه کیل آلمان اظهار میداند.
هانس پیتر شادی یک آشورشناس در دانشگاه هیدلبرگ آلمان نیز میگوید؛ برای او هم آسان نیست که وقتی پای برابری و حیثیت انسانی پیش میآید یک شاه باستان را در نقش یک پیشوا تصور نماید. کوروش واقعاً از رعایای خود میخواست که به پای او بوسه بزنند، این شاه مسئول جنگی بود که آتش آن، ۳۰ سال شهر را به کام خود کشید و میلیون ها تن را به پرداخت مالیات های سنگین وا داد. هرکس که از پرداخت این مالیاتها امتناع میکرد . بینی و گوش هایش را میبریدند.
محکوم شدگان به مرگ را تا گردن در خاک فرو کرده. به حال خود رها می کردند تا زیر آفتاب جان بسپارند. یعنی سازمان ملل به همین سادگی و بی هیچ تحقیقی یک چنین دروغی را که توسط شاه اختراع شده بود باور کرده بود. در این صورت باید گفت که سازمان ملل مرتکب خطای بزرگی شده است. کلاوس گالاس مورخ هلندی میگوید؛ سازمان ملل اشتباه وخیمی را مرتکب شده پیامد این خطا وحشتناک بوده، حتی کتابهای درسی آلمان هم از شاه پارس به عنوان یک بانی سیاستهای انسانی نام می برد.
بنابر ترجمه های تقلبی روی اینترنت کوروش حتی از حداقل مزد و حقوق پناهندگی دفاع میکردد بر اساس این ترجمه های قلابی کوروش گفته است باید بردگی در سرتاسر جهان لغو گردد و هر کشوری خودش باید تصمیم بگیرد که آیا خواهان رهبری من هست یا نه. این حرفهای بی پایه ! و هوفر میگوید این تصویرسازی درخشان از کوروش عهد باستان باز میگردد اگر واقعیت را بخواهید او مانند بسیاری دیگر، حاکم خشنی بود. ارتش او مردم همسایه و اماکن مقدس را غارت میکرد و بزرگان شهری تبعید میشدند.
منبع: سیامک ستوده_کانال آپارات دروغ ها و خرافات ملحدین
https://www.aparat.com/v/pgiT6
ادامه دارد...
به کانال دروغها و خرافات ملحدین بپیوندید
سلام،ابتدا تشکر می کنم از زحمات تیم شما چه در کانال تلگرام وچه در این وبلاگ،
در مورد نقد کوروش،همه میدانیم که تعریف وتمجید های غیرواقعی وافسانه ای باستانگراها که بسیاری از آنها اسلام ستیز هم هستند،باید پاسخ داده شود.
این نکته هم چقدر خوب است که بیان کنید که یکی از اهداف مطرح شدن مسئله کوروش این است که فقط تاریخ ایران را در کوروش مختصر کنیم در حالی اولا تاریخ ایران فراتر از اوست وهمچنین ما شخصیت های بسیاری داریم مانند آریو برزن،سورنا و... که روحیه ظلم ستیزی داشته اند وبهتر است در این موارد نیز گفته شود تا نپندارند که تاریخ ایران باستان فقط کوروش است.
همچنین این را در نظر داشته باشید حتما هرکسی که ایران باستان علاقه داشته باشد وحمایت کند،به معنای اسلام ستیزی او نیست واین خود یک برنامه است که اسلام وهویت تاریخی را مقابل هم قرار دهند.
موفق باشید