بسم الله الرحمان الرحیم
پاسخ کوبنده به شبهه ی معاندین: آیا یزید بن معاویه دستور قتل امام حسین علیه السلام را نداده و راضی به این امر نبوده ؟!
مقدمه: یکی از خزعبلاتی که مدتیست بر زبان برخی از اسلام ستیزان فریبکار و وهابیون اُمَوی جاری شده است، تلاش برای برائت یزید از قتل سیدالشهداء علیه السلام میباشد! میگویند؛ یزید نه چنین دستوری داده و نه رضایت به این امر داشته است! (زهی جهالت)... پرچمدار این شبهه پوچ و پوشالی هم کسی نیست جز سردسته ی منافقین، ابن تیمیه که دروغ ها و دشمنیش با اهل بیت علیهم السلام زبانزد خاص و عام است.... او میگوید: یزید لم یأمر بقتل الحسین بإتفاق أهل النقل. یزید دستور قتل حسین را نداده است !!! منهاج السنة لإبن تیمیة، ج4، ص472 ____
حقیقت مثل روز روشن است اما قصد داریم طبق معمول صاعقه ی سنگینی به مدلسین و منحرفین بزنیم، تا نتوانند دور از چشم محققین شیعه، افراد کم اطلاع را فریب بدهند، با ما همراه باشید.
بخش اول:
پیشگویی های پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد مجرم و قاتل بودن یزید:
گزارش طبرانی؛ راوی میگوید: پیامبر (ص) فرمود: خدا، رحمت کند کسى را که نبوت را چنان که شایسته است، بشناسد و بر آن شناخت، پایدار بماند ! اى معاذ! نگاه دار و بشمار. هنگامى که به پنج رسیدم، فرمود: یزید! خدا، یزید را برکت ندهد! و سپس اشک از چشمانش سرازیر شد و فرمود: خبر شهادت حسین (ع) را برایم آوردند و نیز تربت او را و از قاتلش آگاهم کردند!
متن عربی: رَحِمَ اللهُ مَنْ أَخَذَهَا بِحَقِّهَا، و َخَرَجَ مِنْهَا کَمَا دَخَلَهَا، أَمْسِکْ یَا مُعَاذُ وَأَحْصِقَالَ: فَلَمَّا بَلَغْتُ خَمْسَةً قَالَ: یَزِیدُ، لَایُبَارَکُ اللهُ فِی یَزِیدَ ثُمَّ ذَرَفَتْ عَیْنَاهُ فَقَالَ: نُعِیَ إِلَیَّ حُسَیْنٌ، وَأُتِیتُ بِتُرْبَتِهِ، و َأُخْبِرَتْ بِقَاتِلِهِ، و َالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یُقْتَلُ بَیْنَ ظَهْرَانَیْ قَوْمٍ لَا یَمْنَعُوهُ إِلَّا خَالَفَ اللهُ بَیْنَ صُدُورِهِمْ و َقُلُوبِهِمْ،
نام کتاب: معجم الکبیر نویسنده: الطبرانی جلد 20 صفحه 38
گزارش خوارزمی: راوی نقل میکند: پیامبر صلى الله علیه و آله عازم یکى از سفرهایش شد و در جایى از راه ایستاد و کلمه استرجاع (إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون) بر زبان راند و چشمانش اشکبارت شد و چون علّت را پرسیدند، فرمود: این، جبرئیل است که از سرزمین کنار فرات به نام کربلا برایم خبر آورده که فرزندم حسین، پسر فاطمه، در آن جا کشته مى شود. گفته شد: اى پیامبر خدا! چه کسى او را مى کشد؟ فرمود: «مردى به نام یزید، که خدا به عمرش برکت ندهد! گویى جایگاه به خاک افتادن و به خاک سپردنش را و سرش را که به هدیه آورده اند، مى بینم...
متن عربی:خَرَجَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله فی سَفَرٍ لَهُ، فَلَمّا کانَ فی بَعضِ الطَّریقِ وَقَفَ، فَاستَرجَعَ و دَمَعَت عَیناهُ، فَسُئِلَ عَن ذلِکَ، فَقالَ: هذا جَبرَئیلُ علیه السلام یُخبِرُنی عَن أرضٍ بِشاطِىِ الفُراتِ، یُقالُ لَها کَربَلاءُ، یُقتَلُ بِها وَلَدِیَ الحُسَینُ ابنُ فاطِمَةَ. فَقیلَ: مَن یَقتُلُهُ. یا رَسولَ اللّه ِ ؟ فَقالَ: رَجُلٌ یُقالُ لَهُ: یَزیدُ، لا بارَکَ اللّه ُ لَهُ فی نَفسِهِ ! و کَأَنّی أنظُرُ إلى مَصرَعِهِ و مَدفَنِهِ بِها و قَد اُهدِیَ بِرَأسِهِ ..
نام کتاب: مقتل الحسین علیه السلام نویسنده: خوارزمی جلد 1 صفحه 238
گزارش ابن اعثم: امام على علیه السلام به اعور همدانی فرمود: «نه، اى حارث! قانون خدا، پیشى گرفته و قضاى او، نافذ گشته و محبوبم محمّد صلى الله علیه و آله، به من خبر داده که یزید، پسرم را میکشد. خدا، عذابش را در آتش بیفزاید!
متن عربی: وجل لما رأیت، فقال له الحارث: کلا یا أمیرالمؤمنین! لا یکون إلا خیرا، فقال له علی رضی الله عنه: هیهات یا حارث! سبقت کلمة الله و نفذ قضاؤه، و قد أخبرنی حبیبی محمد صلّى الله علیه و سلّم أن ابنی یقتله یزید زاده الله فی النار عذابا.
نام کتاب: الفتوح لابن اعثم نویسنده: ابن أعثم جلد 2 صفحه 554
قسمت دوم:
متن نامه های یزید به ولید بن عتبه والی مدینه و دستور به قتل سیدالشهدا علیه السلام در صورت عدم بیعت:
گزارش ابن اعثم کوفی در الفتوح:
یزید براى ولید بن عُتبه چنین نوشت: «از بنده خدا یزید، امیرمؤمنان، به ولید بن عتبه. امّا بعد، چون نامه به دستت رسید، براى بار دوم، با تأکید بسیار، از مردم مدینه بیعت بگیر. عبداللّه بن زبیر را رها کن؛ چرا که او از دست ما بیرون نمى رود و تا زنده است ، از دست ما نجات پیدا نمیکند؛ ولى به همراه جواب، سرِ حسین بن على را بفرست. اگر چنین کنى، فرماندهى سپاهیان را به تو وا مى گذارم و پاداش و بهره بزرگ را یک جا نزد من خواهى داشت. والسلام!
متن عربی: قالَ: فَکَتَبَ إلَى الوَلیدِ بنِ عُتبَةَ: مِن عَبدِاللّه ِ یَزیدَ أمیرِالمُؤمِنینَ إلَى الوَلیدِ بنِ عُتبَةَ. أمّا بَعدُ ، فَإِذا وَرَدَ عَلَیکَ کِتابی هذا فَخُذِ البَیعَةَ ثانِیا عَلى أهلِ المَدینَةِ بِتَوکیدٍ مِنکَ عَلَیهِم، و ذَر عَبدَاللّه ِ بنَ الزُّبَیرِ؛ فَإِنَّهُ لَن یَفوتَنا ولَن یَنجُوَ مِنّا۶ أبَدا ما دامَ حَیّا، و َلیَکُن مَعَ جَوابِکَ إلَیَّ رَأسُ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ، فَإِن فَعَلتَ ذلِکَ فَقَد جَعَلتُ لَکَ أعِنَّةَ الخَیلِ، و لَکَ عِندِی الجائِزَةُ و الحَظُّ الأَوفَرُ، و َالنِّعمَةُ واحِدَةً، و َالسَّلامُ
نام کتاب : الفتوح لابن اعثم (ابن أعثم) ، جلد : 5 ، صفحه : 18
گزارش یعقوبی (رحمه الله) در تاریخش:
یزید بن معاویه ـ که مادرش میسون دختر بَحْدَل کلبى بود ـ در آغاز ماه رجب سال شصت هجرى ...، در حالى به حکومت رسید که بیرون از دمشق بود. چون به دمشق آمد، نامه اى براى ولید بن عتبة بن ابى سفیان، فرماندار مدینه، نوشت: «هر گاه نامه ام به دست تو رسید، حسین بن على (ع) و عبداللّه بن زبیر را فرا بخوان و برایم از آنها بیعت بگیر و اگر سر باز زدند، گردنشان را بزن و سرشان را برایم بفرست. از مردمان دیگر هم برایم بیعت بگیر و هر که امتناع کرد، همان حکم را در باره اش اجرا کن. تمام.
متن عربی: مَلَکَ یَزیدُ بنُ مُعاوِیَةَ ـ و اُمُّهُ میسونُ بِنتُ بَحدَلٍالکَلبِیِ ـ فی مُستَهَلِّ رَجَبٍ سَنَةَ 60 ه ... و کانَ غائِبا، فَلَمّا قَدِمَ دِمَشقَ کَتَبَ إلَى الوَلیدِ بنِ عُتبَةَ بنِ أبی سُفیانَ ـ و هُوَ عامِلُ المَدینَةِ: إذا أتاکَ کِتابی هذا، فَأَحضِرِ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ و عَبدَاللّه ِ بنَ الزُّبَیرِ ، فَخُذهُما بِالبَیعَةِ لی، فَإِنِ امتَنَعا فَاضرِب أعناقَهُما، وَ ابعَث لی بِرُؤوسِهِما، وخُذِ النّاسَ بِالبَیعَةِ، فَمَنِ امتَنَعَ فَأَنفِذ فیهِ الحُکمَ، و فِی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ وعَبدِ اللّه ِ بنِ الزُّبَیرِ، وَ السَّلامُ
نام کتاب : تاریخ یعقوبی نویسنده : احمد بن ابی یعقوب جلد : 2 صفحه : 241
گزارش مقتل الحسین (ع) از خوارزمی:
یزید براى ولید، کاغذى کوچک به اندازه گوش موش نوشت که: از حسین بن على (ع) و عبدالرحمان بن ابوبکر و عبداللّه بن زبیر و عبداللّه بن عمر بن خطّاب، با سختى و بى هیچ رخصتى برایم بیعت بگیر و هر کس امتناع ورزید، گردنش را بزن و سرش را برایم بفرست!
متن عربی: قالَ: ثُمَّ کَتَبَ إلَیهِ فی صَحیفَةٍ صَغیرَةٍ کَأَنَّها اُذُنُ فَأرَةٍ: أمّا بَعدُ، فَخُذِ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ و عَبدَالرَّحمنِ بنَ أبی بَکرٍ و عَبدَاللّه ِ بنَ الزُّبَیرِ و عَبدَاللّه ِ بنَ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ أخذا عَنیفا لَیسَت فیهِ رُخصَةٌ ؛ فَمَن أبى عَلَیکَ مِنهُم فَاضرِب عُنُقَهُ وَ ابعَث إلَیَّ بِرَأسِهِ.
نام کتاب : مقتل الحسین (ع) نویسنده : خوارزمی جلد 1 صفحه 262
تصریح حضرت امام صادق علیه السلام به صحت این نامه ها:
امام صادق علیه السلام فرمود: یزید به ولید ابن عتبه نوشت: «امّا بعد، چون نامه ام به دستت رسید، به سرعت، جواب نامه را بفرست و در نامه ات روشن ساز که چه کسانى بیعت را پذیرفتند و چه کسانى از آن، سر باز زدند و با نامه، سرِ حسین بن على (ع) را نیز بفرست.
نام کتاب: الامالی صدوق جلد 1 صفحه 216
قسمت سوم:
در این جستار به ذکر چند گزارش تاریخی مهم میپردازیم که قرینه ی نامه های بخش قبل، و مدارکی بسیار مهم میباشد و دست دروغ گویان را رو میکند: ملاحظه بفرمایید:
گزارش احمد بن یحیی بلاذری (متوفی 279 هجری قمری) :
یزید بن معاویه که کنیه اش ابوخالد بود. عَمرِی از هیثم بن عدی از ابن عیاش و عوانة و از هشام ابن کلبی از پدرش و ابو مخنف و غیر این دو، می گویند: یزید بن معاویه اولین کسی بود که شرب خمر را علنی کرد. او دلباخته غنا و طرب و شکار و همدمی با دختران و پسران آوازه خوان بود. عیاشی و سرگرمیِ دیگرش، میمون بازی و جنگ اندازی سگها و خروسها بود سپس به دست او قتل حسین بن علی و قتل اهل حرّة و سنگ باران کعبه و آتش زدن آن صورت گرفت ...
متن عربی: 765- و أما یزید بْن مُعَاوِیَة فکان یکنى أباخالد، حَدَّثَنِی الْعَمْرِیّ عَن الْهَیْثَم بْن عدی عَنِ ابن عیاش و عوانة و عن هشام ابن الکلبی عَنْ أبیه وأبی مخنف و غیرهما قالوا: کان یزید بْن مُعَاوِیَة أول من أظهر شرب الشراب و الاستهتار بالغناء والصید واتخاذ القیان و الغلمان و التفکه بما یضحک منه المترفون من القرود والمعاقرة بالکلاب والدیکة ثم جرى على یده قتل الحسین و قتل أهل الحرة ورمی البیت و إحراقه، و کان مع هذا صحیح العقدة فیما یرى، ماضی العزیمة لا یهم بشیء إلا رکبه.
نام کتاب: أنساب الأشراف نویسنده: بلاذری جلد 5 صفحه 286
گزارش ابوحنیفه دینوری (متوفی 282 هجری قمری)
عبیداللّه بن زیاد گفت: کشتن حسین، به این دلیل بود که او بر حاکم و امّتِ یک پارچه اسلامى خروج کرد. حاکم هم برایم نوشت و مرا به کشتن او، دستور داد. اگر این اشتباه بوده، به عهده یزید است.
متن عربی: قال عُبیدالله؛ أمّا قَتلِی الحُسَینَ فَإِنَّهُ خَرَجَ عَلى إمامٍ واُمَّةٍ مُجتَمِعَةٍ، و کَتَبَ إلَیَّ الإِمامُ یَأمُرُنی بِقَتلِهِ، فَإِن کانَ ذلِکَ خَطَأً کانَ لازِما لِیَزیدَ
نام کتاب: اخبار الطوال جلد 1 صفحه 284
گزارش عزالدین ابن اثیر (متوفی 630 هجری قمری) : عبیدالله ابن زیاد به مسافر بن شریح یشکری میگوید: این که من حسین را به قتل رساندم، به این خاطر بود که یزید مرا بین کشته شدن خودم و کشتن حسین مخیر نموده بود و من بین این دو کشتن حسین را انتخاب کردم.
متن عربی: أما قتلی الحسین، فإنه أشار علی یزید بقتله أو قتلی، فاخترت قتله
نام کتاب: الکامل فی التاریخ نویسنده: ابن الاثیر، جلد 4 صفحه 140
قسمت چهارم:
یکی از مدارک بسیار جالب و معتبر تاریخی، بر اثبات جنایتکار بودن یزید بن معاویه در ماجرای کربلا، تصریح ابن عباس از مشهورترین صحابی رسول خدا صلی الله علیه و آله به این واقعیت بلاشک تاریخی میباشد که مانند آب سردیست بر نعش تحریف کنندگان تاریخ:
گزارش یعقوب بن سفیان فسوی (متوفی 277 هجری قمری) :
ابن عباس به یزید میگوید: سپاهیانت به دستور تو، در دشتى بر آنها تاختند و آنها در صحرا، در خون، غوطه ور شدند و عریان و تشنه کشته شدند و بى کفن و بى بالش ماندند. بادها بر تن آنان غبار مى پاشیدند و گرگ هاى بیابان بر جنازه هایشان عبور مى کردند، تا این که خداوند، قومى را که در ریختن خون آنان سهیم نبودند، بر انگیخت وآنان کفنشان کردند و دفنشان نمودند.
متن عربی: خُیُولُکَ بِأَمْرِکَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ مُرَمَّلِینَ بِالدِّمَاءِ، مَسْلُوبِین َبِالْعَرَاءِ، مَقْتُولِینَ بِالظِّمَاءِ، لَا مُکَفَّنِینَ و َلَامُوَسَّدِینَ، تَسْفِی عَلَیْهِمُ الرِّیَاحُ، و َیَنْشَى بِهِمْ عَرْجُ الْبِطَاحِ، حَتَّى أَتَاحَ اللَّهُ بِقَوْمٍ لَمْ یُشْرَکُوا فِی دِمَائِهِمْ کَفَّنُوهُمْ وَ أَجَنُّوهُمْ، وَبِ ی وَ بِهِمْ لَوْ عَزَزْتَ وَ جَلَسْتَ مَجْلِسَکَ الَّذِی جَلَسْت
نام کتاب: المعرفة و التاریخ نویسنده: یعقوب بن سفیان جلد 1 صفحه 532
جایگاه علمی یعقوب بن سفیان، نویسنده کتاب :
الإمام، الحافظ، الحجة، الرحال، محدث
https://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?ID=2504&bk_no=60&flag=1
گزارش احمد بن یحیی بلاذری (متوفی 279 هجری قمری) :
ابن عباس به یزید میگوید: از من خواستی مردم را به سوی تو تشویق کنم از نصرت عبدالله ابن زبیر باز دارم، هیچ کرامت و خشنودی ای در این کار نیست، از من میخواهی تو را یاری کنم و به یاریت بشتابم در حالی که تو حسین (ع) را به قتل رساندی...
متن عربی: سألتنی أن أحث الناس علیک وأثبطهم عَنْ نصرة ابْن الزُّبَیْرِ وأخذلهم عنه، فلا و لا کرامة و لا مسرة، تسألنی نصرک و تحذونی على ودک وقد قتلت حسینًا...
نام کتاب: انساب الاشراف نویسنده: بلاذری جلد 5 صفحه 306
گزارش سلیمان بن احمد طبرانی (متوفی 360 هجری قمری) :
ابن عباس به یزید میگوید: سپاهیانت به دستور تو، در دشتى بر آنها تاختند و آنها در صحرا، در خون، غوطه ور شدند و عریان و تشنه کشته شدند و بى کفن و بى بالش ماندند. بادها بر تن آنان غبار مى پاشیدند و گرگ هاى بیابان بر جنازه هایشان عبور مى کردند، تا این که خداوند، قومى را که در ریختن خون آنان سهیم نبودند، بر انگیخت وآنان کفنشان کردند و دفنشان نمودند.
متن عربی: خُیُولُکَ بِأَمْرِکَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ مُرَمَّلِینَ بِالدِّمَاءِ، مَسْلُوبِین َبِالْعَرَاءِ، مَقْتُولِینَ بِالظِّمَاءِ، لَا مُکَفَّنِینَ و َلَامُوَسَّدِینَ، تَسْفِی عَلَیْهِمُ الرِّیَاحُ، و َیَنْشَى بِهِمْ عَرْجُ الْبِطَاحِ، حَتَّى أَتَاحَ اللَّهُ بِقَوْمٍ لَمْ یُشْرَکُوا فِی دِمَائِهِمْ کَفَّنُوهُمْ وَ أَجَنُّوهُمْ، وَبِ ی وَ بِهِمْ لَوْ عَزَزْتَ وَ جَلَسْتَ مَجْلِسَکَ الَّذِی جَلَسْتَ
نام کتاب: معجم الکبیر نویسنده: الطبرانی جلد 10 صفحه 241
گزارش عزالدین ابن اثیر (متوفی 630 هجری قمری) :
ابن عباس به یزید میگوید: سپاهیانت به دستور تو، در دشتى بر آنها تاختند و آنها در صحرا، در خون، غوطه ور شدند و عریان و تشنه کشته شدند و بى کفن و بى بالش ماندند. بادها بر تن آنان غبار مى پاشیدند و گرگ هاى بیابان بر جنازه هایشان عبور مى کردند، تا این که خداوند، قومى را که در ریختن خون آنان سهیم نبودند، بر انگیخت وآنان کفنشان کردند و دفنشان نمودند.
متن عربی: خُیُولُکَ بِأَمْرِکَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ مُرَمَّلِینَ بِالدِّمَاءِ، مَسْلُوبِین َبِالْعَرَاءِ، مَقْتُولِینَ بِالظِّمَاءِ، لَا مُکَفَّنِینَ و َلَامُوَسَّدِینَ، تَسْفِی عَلَیْهِمُ الرِّیَاحُ، و َیَنْشَى بِهِمْ عَرْجُ الْبِطَاحِ، حَتَّى أَتَاحَ اللَّهُ بِقَوْمٍ لَمْ یُشْرَکُوا فِی دِمَائِهِمْ کَفَّنُوهُمْ وَ أَجَنُّوهُمْ، وَبِ ی وَ بِهِمْ لَوْ عَزَزْتَ وَ جَلَسْتَ مَجْلِسَکَ الَّذِی جَلَسْتَ
نام کتاب: الکامل فی التاریخ نویسنده: ابن الأثیر، جلد 3 صفحه 224
قسمت پنجم:
هر چند یزید بن معاویه میتوانست همانند پدرِ مکار و فاسدش، مکارانه تر عمل کند برای تبرئه خود از واقعه عاشورا ولی دچار چند گاف بزرگ شد که هر انسان عاقل و تیزهوشی، به راحتی به واقعیت قضیه و مجرم بودن پسر معاویه پی برده و خواهد برد!
اگر یزید، خلیفه ی ملعون و ابنه ای، فرد باهوشی بود، هنگامی که با راس اباعبدالله علیه السلام روبرو شد نمیبایست فورا ابراز شادمانی میکرد و با چوبدستی جسارت و الفاظ قبیحی از او تراوش میشد! تمام مدارک علیه اوست. (از لحاظ علمی گفته میشود که دخالت یزید در واقعه عاشورا، علاوه بر امر مستقیم او، متواتر معنوی نیز است). اسناد را بخوانیم:
ابن جریر طبری نقل میکند:
یزید به مردم، اجازه داد و آنان وارد شدند. سر، پیشِ رویش بود و با سرِ چوب دستى اش بر دندان هاى پیشینِ حسین علیه السلام مى نواخت. سپس گفت: این و ما، مِصداق همان هستیم که حُصَین بن حُمام مُرّى گفته است: سرهاى مردانى را شکافتند که محبوب ما بودند؛ ولى آنان، نافرمان ترین و ستمکارترین بودند!
متن عربی: أذِنَ [یَزیدُ] لِلنّاسِ فَدَخَلوا وَالرَّأسُ بَینَ یَدَیهِ، و مَعَ یَزیدَ قَضیبٌ فَهُوَ یَنکُتُ بِهِ فی ثَغرِهِ، ثُمَّ قالَ : إنَّ هذا وإیّانا کَما قالَ الحُصَینُ بنُ الحُمامِ المُرِّیُّ : یُفَلِّقنَ هاما مِن رِجالٍ أحِبَّةٍ إلَینا و هُم کانوا أعَقَّ و أظلَما
نام کتاب: تاریخ طبری جلد 5 صفحه 465
حال چگونه ممکن است یزید را از ماجرا مبرا بدانیم، درحالیکه در بادی امر، هیچ تعجب و پریشانی از وی سر نزد که هیچ! بلکه آن رفتارهای ناشایستی انجام داد که گواه بلاشکی از رسیدن به اهدافش بوده است! آیا جای شک برای هر انسان عاقلی باقی میماند ؟!
یک گزارش جالب دیگر وجود دارد که رسوایی یزید را نمایان میکند.... ماجرا از این قرار است که پس از افشاگری هایی که حضرت زینب (س) و امام زین العابدین (ع) انجام دادند، یزید راهی نداشت جز اینکه جنایت را تماما به گردن ابن مرجانه بیاندازد اما توسط حصین ابن نمیر از فرماندهان لشگرش در کربلا بی آبرو شد! گزارش را بخونیم:
ابواسحاق ابراهیم بن محمد اسفراینی شافعی (متوفی 418 هجری قمری) نقل میکند:
یزید گفت شما گمان میکنید من حسین را کشتم، خدا قاتلش را لعنت کند، قاتل او ابن زیاد نماینده من در بصره است. سپس دستور داد تا کسانی را که همراه سرهای بریده آمده بودند احضار کنند، به شَبَث بن رِبعی گفت: وای بر تو آیا من حسین را کشتم؟ گفت: نه، خدا قاتلش را لعنت کند، پس از او از تک تک افراد پرسید، تا نوبت به حصین بن نُمَیر رسید، او در جواب گفت: آیا دوست داری تا قاتلش را معرفی کنم؟ گفت: آری گفت: در امانم؟ گفت: آری، در امانی. سپس (حصین بن نمیر) گفت بدان ای امیر، کسی که اموالی برای این کار قرار داد و سپاه را حاضر و نامه ها فرستاد و وعده ها داد، او همان کسی است که قاتل حسین است. یزید گفت: چه کسی این کار را کرده است، او پاسخ داد: قاتل حسین تو هستی !
متن عربی: فلعن الله من قتله انما قتله عبید الله بن زیاد عاملی على البصرة پ، ثم امر باحضار من اتى براس الحسین ومن معها لیسا لهم کیف کان قتله فحضروا بین یدیه فقال لابن ربعی ویلک انا امرتک بقتل الحسین ، فقال لا : لعن الله قاتله ولم یزالوا کذلک الى ان وصل السؤال الى الحصین بن نمیر فقال مقالتهم ثم قل اترید ان اخبرک بمن قتله ؟ فقال نعم فقال اعطنی الامان فقال لک الامان فقال اعلم ایها الامیر فقال لک الامان فقال اعلم ایهاالامیر ان الذی عقد الرایات ووضع الاموال وجیش الجیوش وارسل الکتب واوعد وعد وهو الذی قتله فقال من فعل ذلک ؟ فقال انت
نام کتاب: نورالعین فی مشهد الحسین (ع) جلد 1 صفحه 70
مطابق همان تلاش مذبوحانه ای که یزید برای مبرا دانستن خود از فاجعه کربلا انجام داد و موفق نشد، تلاش فرزندان و اعوانِ فعلی اش است که بار حماقت یزید را به دوش کشیده اند و مانند او رسوا میشوند!
قسمت ششم :
از جمله اسناد معتبر و جالب توجه برای اثبات مجرم بودن یزید در شهادت امام حسین علیه السلام، وصیت پدرش و اشعاریست که بعد از مشاهده ی راس اباعبدالله علیه السلام تراوش میکند! که کاملا گویای اینست که وی قصد انتقام جویی داشته و از رسیدن به هدف شومش خرسند است: اسناد را بخوانیم:
گزارش ابن اعثم کوفی:
یزید میگوید؛ معاویه با من عهدى بست و مرا جانشین خود ساخت و به من سفارش کرد که به کمک خاندان ابوسفیان، با خاندان على (ع) بجنگم...
متن عربی: و قَد کانَ عَهِدَ إلَیَّ عَهدا وجَعَلَنی لَهُ خَلیفَةً مِن بَعدِهِ ، و أوصانی أن اُحارِبَ آلَ أبی تُرابٍ بِآلِ أبی سُفیانَ
نام کتاب: مقتل الحسین علیه السلام (خوارزمی)، جلد1 صفحه 262
این واقعیت ماجراست. آن ملعون وصیت و ماموریت پنهانی از معاویه فاسد دریافت کرده بود ... اما اشعاری که بعد از مشاهده سر مبارک سیدالشهداء علیه السلام تراوش میکند ( انتقام کشته شدگان جنگ بدر ! ) کاملا برای انسان های تیزهوش و حق طلب واضح است که یزید دستور قتل را داده و کفر و نفاقش را هم عیان کرده است:
گزارش امام سبط ابن جوزی حنفی:
آنچه در همه نقل ها مشهور است، این است که چون سر [حسین علیه السلام ] را پیشِ روى یزید نهادند، همه شامیان را گِرد آورد و با چوب خیزران (نى)، بر او مینواخت و اشعار ابن زِبَعرى را مى خواند: .. کاش پدرانم در بدر ، اکنون حاضر بودند و زخم خزرج را از تیزىِ سلاح مى دیدند ... ما بزرگِ بزرگانشان را کشتیم و با کشتار بدر ، سنجدیم و برابر شد ... قاضى ابو یَعلى، در کتاب الوجهین و الروایتین ، از احمد بن حنبل نقل کرده که گفته است : اگر این گزارش درست باشد ، یزید ، فاسق شده است. شَعبى مى گوید : یزید، بر این بیت ها افزوده و گفته است: ... هاشمیان ، با فرمان روایى، بازى کردند، و گر نه نه خبرى آمده و نه وحیى نازل شده است ... من از خِندِف نیستم، اگر انتقامِ آنچه را خاندان محمّد کرده اند، از ایشان نگیرم. مجاهد گفته است: یزید، منافق شده است.
متن عربی : أمَّا المَشهورُ عَن یَزیدَ فی جَمیعِ الرِّوایاتِ : أنَّهُ لَمّا حَضَرَ الرَّأسُ بَینَ یَدَیهِ جَمَعَ أهلَ الشّامِ وجَعَلَ یَنکُتُ عَلَیهِ بِالخَیزُرانِ ، ویَقولُ أبیاتَ ابنِ الزِّبَعرى : .. لَیتَ أشیاخی بِبَدرٍ شَهِدوا وَقعَةَ الخَزرَجِ مِن وَقعِ الأَسَل ... قَد قَتَلنَا القَرنَ مِن ساداتِهِم وعَدَلنا قَتلَ بَدرٍ فَاعتَدَل ... حَکَى القاضی أبویَعلى عَن أحمَدَ بنِ حَنبَلٍ فی کِتابِ الوجهین و الروایتین أنَّهُ قالَ : إن صَحَّ ذلِکَ عَن یَزیدَ فَقَد فَسَقَ . قالَ الشَّعبِیُّ : وزادَ فیها یَزیدُ فَقالَ : .. لَعِبَت هاشِمُ بِالمُلکِ فَلا خَبَرٌ جاءَ ولا وَحیٌ نَزَل .. لَستُ مِن خِندِفَ إن لَم أنتَقِم مِن بَنی أحمَدَ ما کانَ فَعَل .. قالَ مُجاهِدٌ : نافق
نام کتاب: تذکرة الخواص نویسنده: سبط بن الجوزی جلد 1 صفحه 235
گزارش ابن اعثم کوفی :
یزید به اشعار عبداللّه بن زِبَعرى تمثّل جست و چنین خواند : .. کاش پدرانم در بدر، اکنون حاضر بودند و زخم خزرج را از تیزى سلاح مى دیدند .. و هلهله مى کردند و فریاد شادى مى کشیدند و سپس مى گفتند: اى یزید ! پاینده و سربلند باشى! ... هنگامى که نیزه ها ، بر سینه هاشان فرود آمد و کشتار ، میان [قبیله] عبدِ اَشَل ، بالا گرفت ... سزاى آنان را در برابر بدر دادیم و واقعه اى مانند بدر را برپا داشتیم و برابر شد .. آن گاه این شعر را از خود افزود و گفت :.. من از نسل عُتبه نیستم ، اگر انتقام آنچه را خاندان محمّد کردند ، از آنان نگیرم
متن عربی: جَعَلَ یَزیدُ یَتَمَثَّلُ بِأَبیاتِ عَبدِاللّه ِ بنِ الزِّبَعْرى و هُوَ یَقولُ : لَیتَ أشیاخی بِبَدرٍ شَهِدوا وَقعَةَ الخَزرَجِ مِن وَقعِ الأَسَل .. لأََهَلّوا وَاستَهَلّوا فَرَحا ثُمَّ قالوا یا یَزیدُ لا تُسَل .. حینَ ألقَت بِقَناةٍ بَرکَها وَاستَحَرَّ القَتلُ فی عَبدِ الأَشَل .. فَجَزَیناهُم بِبَدرٍ مِثلَها وأقمَنا مِثلَ بَدرٍ فَاعتَدَل .. ثُمَّ زادَ فیها هذَا البَیتَ مِن نَفسِهِ فَقالَ : .. لَستُ مِن عُتبَةَ إن لَم أنتَقِم مِن بَنی أحمَدَ ما کانَ فَعَل
نام کتاب : الفتوح لابن اعثم نویسنده : ابن أعثم جلد : 5 صفحه : 129
حال چگونه عده ای دروغ پرداز با وجود چنین نصوص واضحی میخواهند یزید جنایتکار را مبرا بدانند ؟!
قسمت هفتم
حتی پسر یزید هم اعتراف میکند که قاتل سیدالشهداء علیه السلام پدرش بوده است:
جناب یعقوبی (رحمه الله) در کتاب تاریخش ، و امام ابن حجر هیتمی عالم مشهور اهل سنت مینویسند:
معاویه بن یزید میگوید: پدرم (یزید) زمام امور را به دست گرفت، در حالى که شایسته خلافت نبود. سوار بر مرکب هوسش شد و اشتباه خود را نیکو به حساب آورد و امیدش را زیاد کرد و آرزو ، او را تباه ساخت و اَجَلش کوتاه شد . پس [کم کم] توانش اندک شد و زمانش به پایان رسید و در گورش قرار گرفت و گرفتار گناه و اسیر جرمش شد» . آن گاه معاویه (پسر یزید) گریست و گفت: «بزرگ ترین درد ما ، این است که مى دانیم جایگاه او ، بد و بازداشتگاهش ، زشت است. او عترت پیامبر خدا را کشت و حرمت حرم را ریخت و کعبه را سوزاند. من ، عهده دار حکومت شما نیستم و زیر بار نتایج کارتان هم نمى روم. خودتانید و حکومت. به خدا سوگند، اگر دنیا غنیمت است، ما از آن ، بهره برده ایم و اگر شر است، همین مقدار که خاندان ابوسفیان به آن رسیده اند، بسشان است!» .
متن عربی: ثم قلد أبی و کان غیر خلیق للخیر، فرکب هواه، و استحسن خطأه، و عظم رجاؤه، فأخلفه الأمل، و قصر عنه الأجل، فقلت منعته، و انقطعت مدته، و صار أ حفرته رهنا بذنبه، و أسیرا بجرمه. ثم بکى، و قال: إن أعظم الأمور علینا علمنا بسوء مصرعه و قبح منقلبه، و قد قتل عترة الرسول، و أباح الحرمة و حرق الکعبة، و ما أنا المتقلد أمورکم، و لا المتحمل تبعاتکم، فشأنکم أمرکم، فو الله لئن کانت الدنیا مغنما لقد نلنا منها حظا، و إن تکن شرا فحسب آل أبی سفیان
نام کتاب : تاریخ یعقوبی نویسنده : احمد بن ابی یعقوب جلد : 2 صفحه : 254
نام کتاب : الصواعق المحرقة نویسنده : الهیتمی، جلد 2 صفحه 641
قسمت هشتم
یکی از گزارشات واضح و مهم دراثبات گزاره مذکور که جدیدا به دست آوردم، نقل مورخ مسعودی در مروج الذهب و مورخ ابن اثیر در کتاب الکامل است، و آن اینکه یکی از نوادگان ابن عباس صحابی مشهور پیامبر (ص)، به اسم صالح بن علی بن عبدالله بن عباس به جنگ با مروان حمار آخرین خلیفه اموی میرود و پس از قتل وی، با دخترانش روبرو شده، آنگاه که آنها از صالح بن علی، طلب عفو میکنند ، او تاکید میکند که نمیتوانند جنایات بنی امیه منجمله قتل [شهادت] امام حسین (ع) توسط یزید را فراموش کنند !
متن گزارش تاریخی:
چون مروان کشته شد، عامر آهنگ کنیسه ای کرد که زنان و فرزندان مروان در آنجا بودند. چاکری بر زنان گمارده بود و او را فرموده بودند که ایشان را کشتار کند. عامر او را با زنان و دختران مروان گرفت و به نزد صالح بن علی بن عبدالله بن عباس فرستاد. چون بر او درآمدند، دخت مهتر مروان زبان گشود و گفت: ای عموی سرور خداگرایان، خدا آنچه را که دوست میداری، برایت پایدار بدارد. ما دختران تو و دختران برادر و پسر عمویت هستیم. آن اندازه که بر شما ستم روا داشتیم، بر ما مهربانی آورید.
گفت: به خدا هیچ یک از شما را زنده نگذارم! آیا پدرت، برادرزاده من ابراهیم رهبر را نکشت؟ آیا هشام بن عبدالملک، زید بن علی بن حسین را نکشت و در کوفه بر دار نکرد؟ آیا ولید بن یزید، یحیی بن زید را نکشت، در خراسان بر دار نکرد؟ آیا ابن زیاد روسپی زاده مسلم بن عقیل را نکشت؟ آیا یزید بن معاویه، حسین بن علی (ع) و فرزندانش و کسانش را نکشت؟ زنان شبستان پیامبر خدا(ص) را به نزد خود نکشاند، به سان اسیران در برابر او نایستادند؟ سر حسین را به نزدش نیاوردند، مغز درخشانش نکوفتند؟ چرا شما را زنده بدارم. دختر گفت: از آنجا که مهربانی توست. گفت: این تواند بود. اگر خواهی تو را به پسرم فضل دهم و کابین پردازم. دختر گفت: کدام گرامیداشت بهتر از این؟ ما را به حران رسان. ایشان را بدانجا فرستاد. چون بدانجا شدند و خانه های مروان را ویران دیدند، با آواز بلند گریه سر دادند.
متن عربی [مختصر]: قَالَ: وَاللَّهِ لَا أَسْتَبْقِی مِنْکُمْ وَاحِدًا! أَلَمْ یَقْتُلْ أَبُوکِ ابْنَ أَخِی إِبْرَاهِیمَ الْإِمَامَ؟ أَلَمْ یَقْتُلْ هِشَامُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِکِ زَیْدَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَصَلَبَهُ فِی الْکُوفَةِ؟ أَلَمْ یَقْتُلِ الْوَلِیدُ بْنُ یَزِیدَ یَحْیَى بْنَ زَیْدٍ، وَصَلَبَهُ بِخُرَاسَانَ؟ أَلَمْ یَقْتُلِ ابْنُ زِیَادٍ الدَّعِیُّ مُسْلِمَ بْنَ عَقِیلٍ؟
ألَمْ یَقْتُلْ یَزِیدُ بْنُ مُعَاوِیَةَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ وَ أَهْلَ بَیْتِهِ؟ ألَمْ یَخْرُجْ إِلَیْهِ بِحُرَمِ رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - سَبَایَا فَوَقَّفَهُنَّ مَوْقِفَ السَّبْیِ؟ أَلَمْ یَحْمِلْ رَأْسَ الْحُسَیْنِ وَقَدْ قَرَعَ دِمَاغَهُ؟ فَمَا الَّذِی یَحْمِلُنِی عَلَى الْإِبْقَاءِ عَلَیْکُنَّ؟ ! قَالَتْ: فَلْیَسَعْنَا عَفْوُکُمْ! فَقَالَ: أَمَّا هَذَا فَنَعَمْ، وَإِنْ أَحْبَبْتِ زَوَّجْتُکِ ابْنِیَ الْفَضْلَ! فَقَالَتْ: وَأَیُّ عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ هَذَا! بَلْ تُلْحِقُنَا بِحَرَّانَ. فَحَمَلَهُنَّ إِلَیْهَا، فَلَمَّا دَخَلْنَهَا وَرَأَیْنَ مَنَازِلَ مَرْوَانَ رَفَعْنَ أَصْوَاتَهُنَّ بِالْبُکَاءِ.
نام کتاب : الکامل فی التاریخ نویسنده : ابن الأثیر جلد ۵ صفحه ۲۱
نام کتاب : مروج الذهب، جلد ۲ صفحه ۱۴۳ ، در بخش زندگانی ابوالعباس سفاح
قسمت نهم
در این بخش به اعترافات علمای اهل سنت و وهابیت بپردازیم که کمترین فایده اش مقابله با اقوال برخی از علمای آنهاست که عقل و شرافت بحث علمی را رها کرده و باعث گمراهی برخی از پیروان ضعیفشان شده اند و سعی بر ماله کشی جنایات شجره ملعونه دارند:
شبراوی گوید:
هیچ عاقلی شک نمیکند که یزید بن معاویه قاتل امام حسین (ع) بوده است؛ چون آن کسیکه عبیدالله بن زیاد را وادار کرد که امام حسین را بکشد، یزید بن معاویه بوده است.
متن عربی: لا یشک عاقل أن یزید بن معاویة هو القاتل للحسین لأنه هو الذی ندب عبید الله بن زیاد لقتل الحسین.
نام کتاب : الإتحاف بحب الأشراف جلد ۱ صفحه ۱۷۴
تفتازانی گوید : حق این است که رضایت یزید به قتل و شهادت حسین و خوشحالی او پس از شنیدن خبر آن و توهینش به اهل بیت رسول خدا (علیهم السلام) تواتر معنوی دارد و خبرش بسیار مشهور است، لعنت خدا بر او و یارانش باد.
متن عربی: و الحقّ أنّ رضا یزید بقتل الحسین، واستبشاره بذلک، وإهانته أهل بیت الرسول ممّا تواتر معناه، لعنة اللّه علیه و علی أنصاره وأعوانه.
نام کتاب : الصحابة بین العدالة و العصمة جلد ۱ صفحه ۳۰۸
شمس الدین ذهبی گوید:
یزید ناصبی و خشن و تند خو بود، شرب خمر میکرد و اعمال زشت انجام میداد، حکومتش را با کشتن و به شهادت رساندن حسین (ع) آغاز کرد و با حادثه خونین حرّه پایان بخشید.
نام کتاب : سیر أعلام النبلاء جلد ۴ صفحه ۳۸
جلال الدین سیوطی گوید:
یزید به عبیدالله بن زیاد والی و فرماندار خود در عراق، دستور قتال و جنگیدن با حسین را صادر کرد.
متن عربی: فکتب یزید إلی والیه بالعراق، عبید الله بن زیاد بقتاله.
نام کتاب: تاریخ الخلفاء جلد ۱ صفحه ۱۵۷
عبدالحق دهلوی از علمای بزرگ اهل سنت گوید:
بعضی گویند که یزید امر به قتل آن حضرت امام حسین ع نکرده و از قتل وی و اهل بیت وی مسرور و مستبشر (شادمان) نشده و این سخن مردود و باطل است؛ چه عداوت آن بیسعادت به اهل بیت نبوی (علیهم السلام) و استبشار وی تقبل ایشان و اهانت او مرایشان را به درجه تواتر معنوی رسیده است و انکار آن تکلف و مکابره (ستیزه) است.
نام کتاب : تکمیل الایمان، صفحه ۱۷۲
قسمت دهم (پایانی)
چند گزارش هم از کتب معتبر تاریخی _ روایی شیعه تقدیم کنم تا در صورت نیاز از آن استفاده فرمایید. (در قسمت های قبل چند روایت غیر از اینها را ارسال کرده بودم )
گزارش یعقوبی (رحمه الله) در تاریخش:
سعید بن مسیب سالیان خلافت یزید را به سالیان شوم نامگذاری کرد؛ در سال اول امام حسین علیه السلام و اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله را به شهادت رساند؛ در سال دوم...
متن عربی: و کان سعید بن المسیب یسمی سنی یزید بن معاویة بالشؤم فی السنة الأولى قتل الحسین بن علی و أهل بیت رسول الله
نام کتاب : تاریخ الیعقوبی جلد : 2 صفحه : 253
گزارش اول از کتاب اصول کافی :
امام صادق علیه السلام : سه نفر بدترین خلق خدا بودند و بهترین آفریدگان خدا به آنها گرفتار شدند : ١ ـ ابوسفیان که با رسول خدا (ص) جنگید. ٢ ـ معاویه که با على (علیه السّلام) جنگ و دشمنى کرد. ٣ ـ یزید بن معاویه لعنت الله بود که با حسین بن على (ع) جنگید و با او دشمنى کرد تا آن حضرت را بقتل رسانید.
متن عربی: ۳۱۱ - ابن محبوب، عن عبد الله بن سنان قال: سمعت أبا عبدالله علیه السلام قال: وثلاثة هم شرار الخلق ابتلى بهم خیار الخلق: أبوسفیان أحدهم قاتل رسول الله (صلى الله علیه وآله) و عاداه و معاویة قاتل علیا (علیه السلام) و عاداه و یزید بن معاویة لعنه الله قاتل الحسین بن علی (علیهما السلام) و عاداه حتى قتله
نام کتاب : الکافی - ط الاسلامیة جلد ۸ صفحه ۲۳۴
گزارش دوم از کتاب اصول کافی:
یزید در پى مردى از قریش فرستاد و به او گفت: آیا اعتراف میکنى که تو بنده منى ؛ اگر بخواهم مى فروشمت و اگر بخواهم تو را به بردگى مى گیرم؟ آن مرد گفت: به خدا سوگند اى یزید! تو در میان قریش از من نژاده تر و والا تبارتر نیستى و پدرت نیز، چه در زمان جاهلیت و چه در زمان اسلام، از پدر من برتر نبود. در دیندارى نیز از من برتر و بهتر نیستى. پس چگونه به خواست تو گردن نهم؟ یزید گفت: به خدا سوگند اگر اعتراف نکنى تو را مى کشم. مرد گفت: کشتن من بالاتر و مهم تر از کشتن حسین بن على علیه السلام ، فرزند رسول خدا، نیست. یزید دستور داد او را کشتند.
متن عربی: قال له یزید: أتقر لی أنک عبد لی، إن شئت بعتک وإن شئت استرقیتک فقال له الرجل: والله یا یزید ما أنت بأکرم منی فی قریش حسبا ولا کان أبوک أفضل من أبی فی الجاهلیة والاسلام وما أنت بأفضل منی فی الدین ولا بخیر منی فکیف أقر لک بما سألت؟ فقال له یزید: إن لم تقر لی والله قتلتک، فقال له الرجل: لیس قتلک إیای بأعظم من قتلک الحسین بن علی (علیهما السلام) ابن رسول الله (صلى الله علیه وآله) فأمر به فقتل.
نام کتاب : الکافی- ط الاسلامیة جلد ۸ صفحه ۲۳۵
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
{ خداوند را سپاس که توفیق دیگری نصیبم نمود، تا در راه خدمت و مجاهدت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و محبین والامقام ایشان، قدم کوچک دیگری برداشته و کامل ترین مقاله را به پیشگاهشان تقدیم نمایم و چه سعادتی شد که در شب ولادت مولانا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام قسمت آخرش را بنویسم . یقین دارم و گواهی میدهم؛ احدی از مخالفین و معاندین توان رد این مقاله را نخواهند داشت . و الحمدلله رب العالمین. یاعلی (ع) یا حسین (ع) }
اَللَّهُمِّ الْعَنْ یَزیدَ وَالْعَنْ عُبَیْدَاللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَ ابْنَ مَرْجانَهَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَهِ."
پایان
@Zandiq_IQ7
http://antizandiq.blog.ir
سلام علیکم
آتئیست و اسلام ستیزان جدیدأ صحبتی بیان کردن و با استناد به روایاتی گفتند که امیرالمومنین در زمان حیات حضرت زهرا ،،،،، در ماجرای جیش یمن،،، با یک کنیز باکره و زیبا رو تماس جنسی برقرار کردن 🔹و روایاتی هم بیان می کنن🔳 متن روایات :
🔰روایت اول از صحیح بخاری جلد : 5 صفحه : 163 :
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا رَوْحُ بْنُ عُبَادَةَ، حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ سُوَیْدِ بْنِ مَنْجُوفٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُرَیْدَةَ، عَنْ أَبِیهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: بَعَثَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا إِلَى خَالِدٍ لِیَقْبِضَ الخُمُسَ، وَکُنْتُ أُبْغِضُ عَلِیًّا 👈🏼وَقَدِ اغْتَسَلَ،👉 فَقُلْتُ لِخَالِدٍ: أَلاَ تَرَى إِلَى هَذَا، فَلَمَّا قَدِمْنَا عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ذَکَرْتُ ذَلِکَ لَهُ، فَقَالَ: «§یَا بُرَیْدَةُ أَتُبْغِضُ عَلِیًّا؟» فَقُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: «👈🏼لاَ تُبْغِضْهُ فَإِنَّ لَهُ فِی الخُمُسِ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ»👉
🔳، محمد أنور شاه الکشمیری در کتاب فیض الباری على صحیح البخاری جلد 5 صفحه 129 🔹در شرح این روایت می نویسد : «👈🏼قوله: (وقَدِ اغْتَسَلَ)، وزَعَمَ أنه اغْتَسَلَ 👈🏼من الجنابة👉، لأنه وطىء جاریةً قبل الخمس
🔶ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح الباری جلد 8 صفحه 67 در شرح همین روایت می نویسد : «▫️👈🏼وَقَدِ اسْتُشْکِلَ وُقُوعُ عَلِیٍّ عَلَى الْجَارِیَةِ بِغَیْرِ اسْتِبْرَاءٍ.
🔴باز در السنن الکبرى البیهقی ،جلد 6 صفحه 556 روایت شده :👇
12957 - أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْحَافِظُ , أنا عَبْدُ اللهِ بْنُ الْحُسَیْنِ الْقَاضِی بِمَرْوَ , وَثنا الْحَارِثُ بْنُ أَبِی أُسَامَةَ , ثنا رَوْحُ بْنُ عُبَادَةَ , ثنا عَلِیُّ بْنُ سُوَیْدِ بْنِ مَنْجُوفٍ , عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ بُرَیْدَةَ , عَنْ أَبِیهِ قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا رَضِیَ اللهُ عَنْهُ إِلَى خَالِدِ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ لِیَقْبِضَ الْخُمُسَ، 👈🏼فَأَخَذَ منهِ جَارِیَةً، فَأَصْبَحَ وَرَأْسُهُ یَقْطُرُ👉، قَالَ خَالِدٌ لِبُرَیْدَةَ: أَلَا تَرَى مَا یَصْنَعُ هَذَا؟ قَالَ: وَکُنْتُ أُبْغِضُ عَلِیًّا رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ , فَقَالَ: " یَا بُرَیْدَةُ، §أَتُبْغِضُ عَلِیًّا؟ " قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: " فَأَحِبَّهُ؛ فَإِنَّ لَهُ فِی الْخُمُسِ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ "
✳️باز در کتاب سنن ترمذی جلد 5 صفحه 623 به سند دیگه روایت شده:👇👇
3712 - حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ الضُّبَعِیُّ، عَنْ یَزِیدَ الرِّشْکِ، عَنْ مُطَرِّفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ، قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جَیْشًا وَاسْتَعْمَلَ عَلَیْهِمْ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ، فَمَضَى فِی السَّرِیَّةِ 👈🏼فَأَصَابَ جَارِیَةً 👉
Kصحیح
⬛در کتب ما شیعیان مضمون این روایت هست ▫️که در کتاب کشف المحجه: ۱۷۷-۱۷۸ ( به نقل از رسائل کلینی )؛ بحارالأنوار ۱۲:۳۰، حدیث ۱❇️ امیرالمومنین می فرماید : «🔵ما [ بر دشمن ] شبیخون زدیم و اسیرانی را به چنگ آوردیم که 👈🏼در میانشان خَولَه ( دختر جعفر ) جار الصفا بود ( به جهت زیبارویی اش جار الصفا نامیده می شد )👈🏼 من خَولَه ی حنفیه را برگرفتم👉 و خالد این فرصت را برای بدگویی از من مغتنم شمرد و بریده را پیش پیامبر فرستاد▫️
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜🔹لطفا به این شبهه ی اسلام ستیزان پاسخ قانع کننده و قاطع به بنده ی حقیر 🔳
آتئیست طبق روایت هایی که خدمتتون گفتم،،، گفته که اون کنیز اسیر ،،،، کنیز جنگ زده و نابالغ و باکره بوده،، ،، چرا امیرالمومنین با اون کنیز که (قطعا آسیب روحی دیده و راضی با تماس جنسی با فرمانده ی گروه مقابل نیست) آمیزش جنسی کرده⁉️
اصلا چرا امیرالمومنین در دوران حیات حضرت زهرا کنیز داشته باشه⁉️
⬜مسئله من چرایی کنیز داری نیست،،،، مسئله ی من تماس جنسی با اون کنیز و تو اون شرایط و همینطور کنیز داشتن امیرالمومنین در دوره ی حیات حضرت زهرا هست❇️
🔳لطفا دنبال پاسخ قانع کننده و علمی به این موضوع بدهید 🔵