بسم الله الرحمن الرحیم

ابطال کردن شبهه ی کانال های الحادی رد میل بیعت امام حسین علیه السلام با یزید!

[ بررسی و اسقاط شبهات تاریخی ]

 متن شبهه از کانال های فریبکار الحادی:

*اثبات میل امام حسین به بیعت با یزید و نجات جانش

 

گزارش طبری؛ ابومخنف گفت: اما آنچه که مجالد بن سعید و صقعب بن زهیر ازدی و محدثان دیگر برای ما نقل کردهاند و گروه محدثان بر آن اتفاق دارند آنست که حسین (ع) به عمر سعد گفت: یکی از این سه مورد را از من بپذیر. (1). یا بگذار به جائی که از آنجا آمدهام برگردم. (2). یا بگذار دستم را در دست یزید بگذارم (3). یا مرا به یکی از مرزهای مسلمانان بفرستید تا مانند آنان حقوق و وظایفی داشته باشم!*

منبع: تاریخ طبری ج 4، ص 313

 http://bit.ly/2DGrLtN

 

قسمت اول

پاسخ:

 مقدمه اول: اسلام ستیزان با ارسال یک روایت، و عدم تحلیل گزارشات فراوانی که در مقابل جعلیات ارسالیشان وجود دارد، دم از اثبات تاریخی میزنند! در این نوشتار قصد داریم با شیوه ی تحلیل درست و متد استاندارد بررسی تاریخ، اسلام ستیزان را تادیب و نشان دهیم هدفی بجز فریب دادن عوام الناس ندارند...

 

مقدمه دوم: در تاییدِ نیاز به بررسی و تحلیل گزاشات تاریخی به گفته های محمد بن جریر طبری، در مقدمه مشهورش در کتاب تاریخ طبری رجوع میکنیم که میگوید:

 

بیننده کتاب ما بداند که بنای من در آنچه آورده‌ام و گفته‌ام بر راویان بوده است نه حجت عقول‌ و استنباط نفوس، به جز اندکی، که علم اخبار گذشتگان به خبر و نقل به متأخران تواند رسید، نه استدلال و نظر و خبرهای گذشتگان که در کتاب ما هست و خواننده عجب داند یا شنونده نپذیرد و صحیح نداند، از من نیست، بلکه از ناقلان گرفته‌ام و همچنان یاد کرده‌ام

 

متن عربی: إنما هو على ما رویت من الأخبار التی أنا ذاکرها فیه، و الآثار التی أنا مسندها إلى رواتها فیه، دون ما أدرک بحجج العقول، و استنبط بفکر النفوس، إلا الیسیر القلیل منه، إذ کان العلم بما کان من أخبار الماضین، و ما هو کائن من أنباء الحادثین، غیر واصل إلى من لم یشاهدهم و لم یدرک زمانهم، إلا بأخبار المخبرین، و نقل الناقلین، دون الاستخراج بالعقول، و الاستنباط بفکر النفوس فما یکن فی کتابی هذا من خبر ذکرناه عن بعض الماضین مما یستنکره قارئه، أو یستشنعه سامعه، من أجل أنه لم یعرف له وجها فی الصح

 

تاریخ طبری جلد 1 صفحه 8

https://bit.ly/3eqDwmh

 

با این دو مقدمه به بررسی اصل ماجرا میپردازیم:

 

در مقابل این گزارشی که ملحدین آورده اند، گزارش دیگری از صحبت امام حسین علیه السلام و عمر بن سعد وجود دارد که هیچ علائمی از بیعت با یزید و آب و تاب دادن ماجرا هم نیست

 

[ نکته: هر چند ثابت میکنیم، کلیت این گزارش خرافه است، ولی از آن جهت که مصداق مطالبیست که راجع به تعارضات و تناقضات روایات عرض کردیم حائز اهمیت میباشد. ]

 

1 گزارش اول تاریخ طبری که ملحدین بدان استناد کرده اند اینست:

راوی گوید: حسین (ع) به عمرسعد گفت: یکی از این سه مورد را از من بپذیر.

 

یا بگذار به جائی که از آنجا آمده ام برگردم.

یا بگذار دستم را در دست یزید بگذارم

یا مرا به یکی از مرزهای مسلمانان بفرستید تا مانند آنان حقوق و وظایفی داشته باشم.

 

متن عربی: قال اختاروا منى خصالا ثلاثا إما أن أرجع إلى المکان الذى أقبلت منه وإما أن أضع یدى فی ید یزید ابن معاویة فیرى فیما بینى وبینه رأیه وإما أن تسیرونی إلى أی ثغر من ثغور المسلمین

 

تاریخ طبری جلد 4 صفحه 313

http://bit.ly/2DGrLtN

 

2 اما گزارش دوم تاریخ طبری الفاظ و متن گزارش اول را زیر سوال میبرد!

 

راوی گوید: پس عمر بن سعد سوی حسین روانه شد و چون پیش وی رسید حسین بدو گفت: یکی از سه چیز را بپذیر :

یا مرا بگذاری که همانجا که آمده ام باز گردم

یا بگذاری که پیش یزید روم،

یا بگذاری سوی مرزها روم.

 

متن عربی: فلما أتاه قَالَ لَهُ الْحُسَیْن: اختر واحدة من ثلاث: إما أن تدعونی فأنصرف من حَیْثُ جئت، وإما أن تدعونی فأذهب إِلَى یَزِید، وإما أن تدعونی فألحق بالثغور

تاریخ طبری جلد 5 صفحه 389

https://bit.ly/2M5DX9N

 

تعارض لفظی بین دو روایت طبری

 

۱. دست در دست یزید گذاشتن کجا /پیش یزید رفتن کجا ؟؟

 

۲. مرا برای نگهبانی مرزها بفرستید کجا /سوی مرزها روم کجا ؟؟

پس تا اینجا دانستیم که متن روایت مضطرب است و نشان از توطئه ی برخی از راویان، برای طعن زدن به امام حسین علیه السلام میدهد/ با ما همراه باشید

 

 

قسمت دوم

 

در این بخش به سراغ دو گزارش تاریخی  مهم از شاهدان واقعه کربلا میرویم ببینیم آیا شاهدان عینی چنین مکالمه ی افسانه ای بین امام و عمر سعد (مفادش در قسمت قبل بیان شد) را تایید میکنند یا خیر ! با دقت بخوانیم:

 

در کتاب تاریخ طبری که اسلام ستیزان بدان استناد کرده اند نقل شده:

 

از عبدالرحمان بن جندب، از عُقبَة بن سَمْعان نقل کرد که: همراه حسین علیه السلام بودم و با او از مدینه به مکه، و از مکه به عراق آمدم و تا هنگام شهادتش از او جدا نشدم و کلمه اى با مردم، چه در مدینه، چه در مکه، چه در راه، چه در عراق و چه در میان لشکر تا روز شهادتش، سخن نگفت، جز آن که من، آن را شنیدم.

بدانید که ـ به خدا سوگند، حسین علیه السلام، آنچه را که مردم مى گویند و میپندارند، به آنان، واگذار نکرد. او، نه گفت که [میخواهد] دست در دست یزید بن معاویه بگذارد،  نه [خواست که] او را به مرزى از مرزهاى مسلمانان بفرستند؛ بلکه فرمود: «مرا وا بگذارید که در این زمین پهناور بروم تا ببینم که کار مردم، به کجا مى انجامد .

 

متن عربی: قَالَ أَبُومخنف: فأما عبدالرَّحْمَن بن جندب فَحَدَّثَنِی عن عقبة بن سمعان قَالَ: صحبت حسینا فخرجت مَعَهُ مِنَ الْمَدِینَةِ إِلَى مکة، و من مکة إِلَى العراق، و لم أفارقه حَتَّى قتل، ولیس من مخاطبته الناس کلمة بِالْمَدِینَةِ وَلا بمکة وَلا فِی الطریق وَ لا بِالْعِرَاقِ و َلا فِی عسکر إِلَى یوم مقتله إلا وَقَدْ سمعتها أَلا وَاللَّهِ مَا أعطاهم مَا یتذاکر الناس وما یزعمون، من أن یضع یده فِی ید یَزِید بن مُعَاوِیَة، و َلا أن یسیروه إِلَى ثغر من ثغور الْمُسْلِمِینَ، و لکنه قَالَ: دعونی فلأذهب فِی هَذِهِ الأرض العریضة حَتَّى ننظر مَا یصیر أمر الناس.

 

منبع کتاب تاریخ طبری ج 5 ص 414

http://lib.efatwa.ir/47196/5/414

 

تکذیب_خبر_افسانه_ای_از_شاهد_عینی

 

گزارش دوم هم بسیار جالب است؛ طبری نقل میکند :

ابومخنف گفت: ابوجناب از هانی بن ثبیت حضرمی که شاهد قتل حسین (ع) بود نقل کرد: حسین عمرو بن قرظۀ بن کعب انصاری را نزد عمر سعد فرستاد که شب هنگام در فاصله ی دو سپاه به دیدن من بیا. راوی گفت: عمر بن سعد و حسین هرکدام با بیست سوار بیرون آمدند هنگامی که یکدیگر را دیدند حسین به یارانش گفت از او کناره گیرند و عمر بن سعد نیز چنین دستوری داد. راوی در ادامه گفت: ما صدای آنان را نمیشنیدیم مذاکره آنها تا پاسی از شب طول کشید. سپس هر یک به سوی سپاه خود برگشتند. مردم درباره این ملاقات سخنها گفته اند. عده ای میگفتند حسین (ع) به عمر سعد گفت: بیا دو سپاه را رها کرده و با هم نزد یزید بن معاویه برویم. عمر گفت: اموالم مصادره میشود. حسین (ع) گفت: از اموال خود در حجاز بهتر از آنرا به تو میدهم. راوی گفت: عمر این سخن را نپسندید. مردم در این خصوص سخنها و شایعه ها گفته اند در حالی که سخنان آنها را نشنیده اند

 

متن عربی: قَالَ أَبُومخنف: حَدَّثَنِی أَبُوجناب، عن هانئ بنثبیت الحضرمی- وَکَانَ قَدْ شهد قتل الْحُسَیْن، قَالَ: بعث الحسین ع إِلَى عُمَر بن سَعْد عَمْرو بن قرظة بنکعب الأنصاری: ان القنى اللیل بین عسکری وعسکرک.قَالَ: فخرج عُمَر بن سَعْد فِی نحو من عشرین فارسا، وأقبل حُسَیْن فِی مثل ذَلِکَ، فلما التقوا أمر حُسَیْن أَصْحَابه أن یتنحوا عنه، وأمر عُمَر بن سَعْد أَصْحَابه بمثل ذَلِکَ، قَالَ: فانکشفنا عنهما بحیث لا نسمع أصواتهما وَلا کلامهما، فتکلما فأطالا حَتَّى ذهب من اللیل هزیع، ثُمَّ انصرف کل واحد منهما إِلَى عسکره بأَصْحَابه، وتحدث الناس فِیمَا بینهما، ظنا یظنونه أن حسینا قَالَ لعمر بن سَعْد: اخرج معی إِلَى یَزِید بنمُعَاوِیَة وندع العسکرین، قَالَ عمر: إذن تهدم داری، قَالَ: أنا أبنیها لک، قَالَ: إذن تؤخذ ضیاعی، قَالَ: إذن أعطیک خیرا منها من مالی بالحجاز قَالَ: فتکره ذَلِکَ عمر، قَالَ: فتحدث الناس بِذَلِکَ، وشاع فِیهِمْ مِنْ غَیْرِ أن یکونوا سمعوا من ذَلِکَ شَیْئًا وَلا علموه.

 

منبع کتاب تاریخ طبری ج 5 ص 413

https://bit.ly/3cnkD2l

 

[ اینهم از ، دومین شاهد و مدرک بر رد این گفتگوی ساختگی ]

 

پس درقسمت اول مشخص شد: در تاریخ طبری گزارش دومی هم وجود داشته که الفاظش متفاوت و متن اضطراب دارد ! و در قسمت دوم مشخص شد: که دو شاهد ماجرای کربلا به کذب بودن روایت صحه میگذارند (متن گزارش ها واضح است)

 

قسمت سوم

 

در این بخش گفتگوی واقعی و مشهور امام حسین (ع) و عمرسعد را خدمتتان ارسال خواهیم کرد که مفاد این گفتگو با بررسی های قبلی و بعدی، کاملا در یک راستا قرار دارد:

 

ابن اعثم در کتاب الفتوح و خوارزمی در کتاب مقتل الحسین (ع) نقل میکنند:

امام حسین علیه السلام به عمر بن سعد، پیام فرستاد که: میخواهم با تو گفتگو کنم. امشب میان لشکر من و لشکر خودت، همدیگر را ببینیم. عمر بن سعد، با بیست سوار و حسین علیه السلام نیز با همین تعداد، بیرون آمدند. هنگامى که یکدیگر را دیدند، حسین علیه السلام به یارانش فرمان داد و آنان، از او کناره گرفتند و تنها برادرشان حضرت عباس علیه السلام و پسرش حضرت على اکبر علیه السلام در کنارش ماندند.

 

عمر بن سعد نیز به یارانش فرمان داد. آنان هم از او دور شدند و تنها فرزندش حَفْص و غلامش به نام لاحِق، در کنار او ماندند. حسین علیه السلام به عمر بن سعد گفت: واى بر تو! آیا از خدایى که بازگشتت به سوى اوست، پروا نمیکنى؟ اى مرد ! آیا با من میجنگى، در حالى که میدانى من، فرزند چه کسى هستم ؟ این قوم را وا گذار و با من باش که در این حال، به خدا نزدیک ترى. عمر به امام حسین علیه السلام گفت: بیم دارم که خانه ام ویران شود ! امام حسین علیه السلام فرمود: من، آن را برایت میسازم. عمر بن سعد گفت: میترسم که مزرعه ام را بگیرند. امام حسین علیه السلام فرمود: من، بهتر از آن را از مِلکم در حجاز، به تو میدهم. عمر بن سعد گفت: من خانواده اى دارم که بر آنها بیمناکم. امام حسین علیه السلام فرمودند: من، سلامتِ آنها را ضمانت میکنم.

 

عمر بن سعد، ساکت ماند و پاسخى نداد و امام حسین علیه السلام، از او روى گردانْد و در حال بازگشت فرمود: تو را چه شده ؟! خداوند، تو را هر چه زودتر در بسترت بکُشد و تو را در روز حَشْر و نشرت، نیامرزد! به خدا سوگند، امید دارم که جز اندکى از گندم عراق، نخورى ! عمر به سعد به امام حسین علیه السلام گفت: اى اباعبداللّه ! به جاى گندم، جو هست ! سپس، عمر به لشکر خود، بازگشت...

 

متن عربی: ثم أرسل الحسین رحمه الله إلى عمر بن سعد إنی أرید أن أکلمک فالقنی اللیلة بین عسکری وعسکرک. قال: فخرج إلیه عمر بن سعد فی عشرین فارسا وأقبل الحسین فی مثل ذلک، فلما التقیا أمر الحسین أصحابه فتنحوا عنه، وبقی معه أخوه العباس وابنه علی الأکبر رضی الله عنهم، وأمر عمر بن سعد أصحابه فتنحوا عنه، و بقی معه حفص و ابنه وغلام له یقال له لا حق. فقال له الحسین رضی الله عنه: ویحک یا ابن سعد! أما تتقی الله الذی إلیه معادک أن تقاتلنی؟ وأنا ابن من! علمت یا هذا من رسول الله صلّى الله علیه و سلّم، فاترک هؤلاء و کن معی فإنی أقربک إلى الله عزّ و جلّ! فقال له عمر بن سعد: أبا عبدالله! أخاف أن تهدم داری، فقال له الحسین رضی الله عنه: أنا أبنیها لک . فقال: أخاف أن تؤخذ ضیعتی ، فقال الحسین: أنا أخلف علیک خیرا منها من مالی بالحجاز. قال: فلم یجب عمر إلى شیء من ذلک، فانصرف عنه الحسین رضی الله عنه و هو یقول: ما لک ذبحک الله من على فراشک سریعا عاجلا ولا غفر الله لک یوم حشرک ونشرک، فو الله إنی لأرجو أن لا یأکل من برّ العراق إلا یسیرا

 

فتوح لابن اعثم جلد 5 صفحه 92

https://bit.ly/2U4kCKg

مقتل خوارزمی جلد 1 صفحه 348

https://bit.ly/3ctyuEq

 

گزارش دومی را هم از تاریخ طبری نقل میکنیم:

چون عمر بن سعد بر امام حسین علیه السلام فرود آمد، او یقین کرد که آنان با وى میجنگند. [پس] امام حسین (ع) در میان یاران خود براى سخنرانى برخاستند و حمد و سپاس خدا را به جا آورد و سپس فرمودند:

 

حوادثى رخ داده که میبینید ! دنیا، تغییر کرده و دگرگون شده و خوبى هایش پشت کرده و از میان رفته است و از آن، جز اندکى مانند قطره آبى در ته ظرف، و معاشى ناچیز مانند چراگاه کما مایه، باقى نمانده است. مگر نمیبینید که بر پایه حق، رفتار نمیشود و از باطل، دورى نمیگردد ؟ باید که مؤمن به ملاقات خدا، راغب باشد! به راستى که من، مرگ را جز خوش بختى و زندگى با ستمگران را جز رنج و خسارت نمیبینم.

 

متن عربی: قَالَ عقبة بن أبی العیزار: قام حسین ع بذی حسم، فَحَمِدَاللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ: إنه قَدْ نزل من الأمر مَا قَدْ ترون، و إن الدُّنْیَا قَدْ تغیرت وتنکرت، و أدبر معروفها واستمرت جدا، فلم یبق منها الا صبابه کصبابة الإناء، و خسیس عیش کالمرعى الوبیل أَلا ترون أن الحق لا یعمل بِهِ، و أن الباطل لا یتناهى عنه! لیرغب المؤمن فِی لقاء اللَّه محقا،فإنی لا أَرَى الموت إلا شهادة، وَلا الحیاة مع الظالمین إلا برما.

 

تاریخ طبری جلد 5 صفحه 404

http://lib.efatwa.ir/47196/5/404

 

 با جمع قرائن و شواهد متعدد بی اساس بودن شبهه فوق الذکر عیان است، لکن باز هم بیشتر بررسی خواهیم‌ کرد.

 

قسمت چهارم

 

ادامه ی بررسی شبهه بیعت امام حسین علیه السلام با یزید!

گفتار و کردار حضرت امام حسین علیه السلام در طول مسیر هم واضح است و هیچگاه از ابتدای حرکت تا انتها چنین تمایلی نداشتند و رفتار ایشان سال هاست که الگوی جهانیان و آزادگان عالم شده است .. از باب ارائه اسناد و رفع مکذوبات تاریخی قلم میزنیم؛

 

ادامه: گزارش بیانات سیدالشهداء علیه السلام در مدینه:

چون مروان، حسین علیه السلام را به بیعت با یزید فرمان داد، وى علیه السلام فرمود : «واى بر تو! آیا مرا به بیعت با یزید ، فرمان مى دهى ، در حالى که او مردى فاسق است؟! اى که لغزشت بزرگ است! سخنِ بس بیراهى گفتى . من ، تو را بر سخنت سرزنش نمى کنم که تو بر زبان پیامبر خدا صلى الله علیه و آله لعنت شدى ، در حالى که هنوز در پشت پدرت، حکم بن ابى عاص بودى ، و لعنت شده پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ، جز این نمى تواند باشد که به بیعت با یزید ، فرا بخواند» . سپس فرمود : «اى دشمن خدا! از من دور شو که ما خاندان پیامبر خداییم و حق، میان ماست و زبان هایمان ، به حق سخن مى گوید!

 

متنعربی: ثم أقبل الحسین على مروان وقال: ویحک! أتأمرنی ببیعة یزید وهو رجل فاسق! لقد قلت شططا من القول یا عظیم الزلل! لا ألومک على قولک لأنک اللعین الذی لعنک رسول الله صلّى الله علیه وسلّم وأنت فی صلب أبیک الحکم بن أبی العاص، فإن من لعنه رسول الله صلّى الله علیه وسلّم لا یمکن له ولا منه [إلا] أن یدعو إلى بیعة یزید. ثم قال: إلیک عنی یا عدو الله! فإنا أهل بیت رسول الله صلّى الله علیه وسلّم، والحق فینا وبالحق تنطق ألسنتنا

 

الفتوح لابن اعثم ج 5 ص 17

http://lib.eshia.ir/40046/5/17

 

گزارش بیانات سیدالشهداء علیه السلام در بین راه:

امام حسین علیه السلام در هفتم ذى حجه سال شصت، از مکه خارج شدند و چون به بستان بنى عامر رسیدند، با شاعری بنام فَرَزدَق در روز تَرویه دیدار کردند و پس از گفتگویی فرمودند: اى فرزدق! اینان گروهى ‌اند که پیروى شیطان را پذیرفتند و اطاعت خداى رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکار ساختند و حدود الهى را از بین بردند باده‌ها نوشیدند و دارایى‌هاى فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و من از هر کس به یارى دین خدا و سربلندى آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم. تا آیین خدا پیروز و برتر باشد.

 

متن عربی: و أما الحسین (ع): فانه خرج من مکة سابع ذی الحجة سنة ستین فلما وصل بستان بنی عامر لقی الفرزدق الشاعر و کان یوم الترویة فقال له الى أین یا ابن رسول اللّه ما أعجلک عن الموسم قال لو لم اعجل لاخذت اخذا فاخبرنی یا فرزدق عما ورائک فقال ترکت الناس بالعراق قلوبهم معک و سیوفهم مع بنی أمیة فاتق اللّه فی نفسک و ارجع. فقال له: یا فرزدق ان هؤلاء قوم لزموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرّحمن‌ و أظهروا الفساد فی الأرض و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استأثروا فی أموال الفقراء و المساکین و أنا أولى من قام بنصرة دین اللّه و اعزاز شرعه و الجهاد فی سبیله لتکون کلمة اللّه هی العلیا؛ فاعرض عنه الفرزدق و سار.

 

تذکرة الخواص ج1 ص 217

https://goo.gl/Vb5gfi

 

در گزارش دیگری میخوانیم :

 

فرزدق گفت: اى فرزند دختر پیامبر! چگونه بر مردم کوفه، تکیه میکنى؛ آنان که پسرعمویتان مسلم بن عقیل و پیروانش را کشتند؟ امام حسین علیه السلام اشک ریختند و سپس فرمودند: خدا، مسلم را رحمت کند ! او به سوى خداوند و بهشت و خشنودى او رفت و وظیفه اش را انجام داد و وظیفه ما ، بر جا مانده است. سپس امام حسین علیه السلام این اشعار را خواندند: اگر سراى دنیا، گران بها شمرده میشود، سراى پاداش خدا، برتر و بالاتر است. و اگر بدن ها براى مرگ، آفریده شده اند، شهادت مرد با شمشیر در راه خدا، برتر است. و اگر روزى ها، تقدیر شده اند، کمىِ حرصِ آدمى براى روزى ، زیباتر است. و اگر گردآورى دارایى ها، براى رها کردن است، چرا در راه خیر، بِدان بخل ورزیده میشود.

 

متن عربی: فقال الفرزدق: یا ابن بنت رسول الله! کیف ترکن إلى أهل الکوفة وهم قد قتلوا ابن عمک مسلم بن عقیل وشیعته؟ قال: فاستعبر الحسین بالبکاء ثم قال: رحم الله مسلما! فلقد صار إلى روح الله وریحانه وجنته ورضوانه، أما إنه قد قضى ما علیه وبقی ما علینا. قال: ثم أنشأ الحسین یقول: و إن تکن الدنیا تعدّ نفیسة ... فدار ثواب الله أعلى و أنبل و إن تکن الأبدان للموت أنشئت ... فقتل امرئ بالسیف فی الله أفضل و إن تکن الأرزاق رزقا مقدرا ... فقلة حرص المرء فی الرزق أجمل و إن تکن الأموال للترک جمعها ... فما بال متروک به الخیر یبخل

 

الفتوح لابن اعثم ج 5 ص 71

http://lib.eshia.ir/40046/5/71

این اخبار متواتر و واضح است. ملحدین دروغ پرداز میبایست پاسخگوی اینهمه سند تاریخی باشند.

 

قسمت پنجم

 

در این بخش نیز، به ارائه ی دیگر گزارشهای جالب، پیرامون عدم پذیرش بیعت و سازش ناپذیری سیدالشهداء، در برابر یزید اشاره میکنیم:

 

گزارش اول

امام حسین علیه السلام در روز عاشورا فرمودند: هان که بى نَسَب مرا میان دو کار، نهاده است: گدایى و خوارى. خوارى، از ما دور است و خداوند، آن را براى ما نمیپذیرد، و نیز پیامبرش و مؤمنان و دامن هاى پاک و رحم هاى پاکیزه و جان هاى غیرتمند و خوددار که اطاعت از فرومایگان را بر مرگى کریمانه، مقدم نمیدارند.

 

متن عربی: إن البغی قد رکن بین اثنتین بین المسألة و الذلة و هیهات منا الدنیة أبى الله ذلک و رسوله والمؤمنون وحجور طابت وبطون و أنوف حمیة و نفوس أبیة أن تؤثر مصارع الکرام على ظئار اللئام....

 

تاریخ دمشق جلد 14 صفحه 219

https://bit.ly/2Ujr6Fe

تاریخ حلب جلد 6 صفحه 2588

https://bit.ly/30feAdE

 

گزارش دوم

 

امام حسین علیه السلام خطاب به عبدالله بن زبیر : هرگز با یزید، بیعت نمیکنم؛ چرا که حکومت، پس از برادرم حسن (علیه السلام)، حقّ من است. معاویه هر چه خواست کرد، با این که براى برادرم حسن، سوگند یاد کرده بود که پس از خود، خلافت را به کسى از فرزندانش نسپارد و چنانچه من زنده بودم، به من باز گردانَد. حال اگر معاویه از دنیا رفته و به عهد خود با من و برادرم حسن، وفا نکرده، به خدا سوگند ـ با ما کارى کرده که ما را توان تحملش نیست. اى ابوبکر ! من با یزید، که فسق و فجورش آشکار است، شراب میخورد، سگباز و بوزینه باز است و با خاندان پیامبر، دشمنى مى کند، بیعت کنم ؟! به خدا سوگند، هرگز بیعت نمیکنم.

 

متن عربی: فقال له ابن الزبیر: فاعلم یا ابن علی أن ذلک کذلک، فما ترى أن تصنع إن دعیت إلى بیعة یزید أبا عبد الله؟ قال: أصنع أنی لا أبایع له أبدا، لأن الأمر إنما کان لی من بعد أخی الحسن، فصنع معاویة ما صنع وحلف لأخی الحسن أنه لا یجعل الخلافة لأحده من بعده من ولده وأن یردها إلیّ إن کنت حیّا ، فإن کان معاویة قد خرج من دنیاه ولم یفیء لی ولا لأخی الحسن بما کان ضمن فقد والله أتانا ما لا قوام لنا به، انظر أبا بکر أنّى أبایع لیزید ویزید رجل فاسق معلن الفسق یشرب الخمر ویلعب بالکلاب والفهود ویبغض بقیة آل الرسول! لا والله لا یکون ذلک أبدا.

 

الفتوح لابن اعثم ج 5 ص 12

http://lib.eshia.ir/40046/5/12

 

گزارش سوم

در گزارش [حوادث] روز عاشورا قیس بن اشعث به حسین علیه السلام گفت: آیا حکم پسر عموهایت را نمى پذیرى؟ بى تردید، آنها جز آنچه دوست دارى، با تو نمیکنند و چیز ناخوشى از آنان به تو نمیرسد. امام حسین علیه السلام فرمودند: تو برادر برادرت هستى (سر و تهِ یک کرباسید). آیا میخواهى بنى هاشم، بیشتر از خون مسلم بن عقیل را از تو بطلبند ؟ نه. به خدا سوگند [نمى پذیرم و] دست ذلت به آنان نمى دهم و چون بندگان، در برابرشان تسلیم نمیشوم ! بندگان خدا! من از هجوم شما به خدایم و خداى شما پناه برده ام و از هر متکبّر بى اعتقاد به روز حساب ، به خدایم و خداى شما پناه برده ام.

 

متن عربی: قَالَ: فَقَالَ لَهُ قَیْسُ بْنُ الْأَشْعَثِ: أَوَلَا تَنْزِلُ عَلَى حُکْمِ ابْنِ عَمِّکَ، یَعْنِی ابْنَ زِیَادٍ، فَإِنَّکَ لَنْ تَرَى إِلَّا مَا تُحِبُّ. فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ: أَنْتَ أَخُو أَخِیکَ، أَتُرِیدُ أَنْ یَطْلُبَکَ بَنُوهَاشِمٍ بِأَکْثَرَ مِنْ دَمِ مُسْلِمِ بْنِ عَقِیلٍ؟ لَا وَاللَّهِ وَلَا أُعْطِیهِمْ بِیَدِیخ عَطَاءَ الذَّلِیلِ، و َلَا أُقِرُّ إِقْرَارَ الْعَبْدِ. عِبَادَاللَّهِ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی و َرَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ، أَعُوذُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لَا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ ثُمَّ أَنَاخَ رَاحِلَتَهُ وَ نَزَلَ عَنْهَا.

 

تاریخ طبری جلد 5 صفحه 425

https://bit.ly/2XCqsF0

أنساب الأشراف جلد 3 صفحه 188

https://bit.ly/2XF5BAT

کامل فی التاریخ جلد 3 صفحه 170

https://bit.ly/3h29l7m

 

گزارشها و قرائن، آنقدر زیاد شد و هست که معاندین راهی جز پذیرش یکی از مسلمات تاریخی نخواهند داشت ...

 

قسمت ششم

 

در این بخش یکی از مهم ترین و معتبرترین گفتگوهای کربلا را از لسان مبارک سیدالشهدا علیه السلام نقل میکنیم که تیر خلاصی بر پیکره ی شبهه معاند میباشد:

بخشی از گفتگوی تاریخی امام حسین علیه السلام و حر بن یزید ریاحی رحمه الله علیه در کربلا:

 

امام حسین علیه السلام فرمودند: اى حر گویا از کشته شدن مرا مى‌ترسانى؟ حر عرض کرد: آرى اباعبدالله! من در این مورد شکی ندارم (که اینها چنین تصمیمى دارند) مگر آن که از همان راهى که آمده‌اى برگردى.

امام حسین علیه السلام فرمودند: تنها پاسخى که میتوانم به تو بدهم همان پاسخى است که آن مرد از قبیله اوس (به پسر عموى خویش هنگامى که میخواست به یارى پیامبر (ص) برود)، داد:

سپس اشعارى به این مضمون بیان فرمودند: من این راه را مى‌روم و مرگ براى جوانمرد ننگ نیست. آنگاه که آهنگ خیر کند و در راه اسلام مجاهدت نماید. و براى مردان صالح از جان خود مایه بگذارد. و از بدى‌ها دورى گزیده و با تبهکاران مخالفت ورزد. من جانم را بر کف گرفته و دیگر قصد ماندن ندارم تا در کشاکش نبرد با تمام سپاه دشمن به ستیزم. پس اگر زنده ماندم پیشمان نخواهم بود، و اگر کشته شوم نکوهش نمى‌شوم. تو را ذلت همین بس که با خوارى به این زندگى (ننگین خود) ادامه دهى !

 

متن عربی: سَارَ الحُسَینُ علیه السلام و سارَ الحُرُّ فی أصحابِهِ یُسایِرُهُ ، و هُوَ یَقولُ لَهُ : یا حُسَینُ، إنّی اُذَکِّرُکَ اللّه َ فی نَفسِکَ، فَإِنّی أشهَدُ لَئِن قاتَلتَ لَتُقتَلَنَّ. فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام: أفَبِالمَوتِ تُخَوِّفُنی ؟ و هَل یَعد و بِکُمُ الخَطبُ أن تَقتُلونی؟ و سَأَقولُ کَما قالَ أخُو الأَوسِ لِابنِ عَمِّهِ و َهُوَ یُریدُ نُصرَةَ رَسولِ اللّه ِصلى الله علیه و آله ـ فَخَوَّفَهُ ابنُ عَمِّهِ و قالَ: أینَ تَذهَبُ ؟ فَإِنَّکَ مَقتولٌ، فَقالَ: سَأَمضی فَما بِالمَوتِ عارٌ عَلَى الفَتى إذا ما نَوى حَقَّا و جاهَدَ مُسلِما وآسَى الرِّجالَ الصّالِحینَ بِنَفسِهِ و فارَقَ مَثبورا و باعَدَ مُجرِما فَإِن عِشتُ لَم أندَم وإن مِتّ لَم اُلـَم کَفى بِکَ ذُلّاً أن تَعیشَ و تُرغَما

ارشاد مفید جلد 2 صفحه 81

https://bit.ly/3cQnK33

تاریخ طبری جلد 4 صفحه 305

https://bit.ly/3cRaOKa

کامل فی التاریخ جلد 3 صفحه 159

https://bit.ly/37nSGqo

 

شرحی بر روایت فوق:

تعبیرات و اشعارى که در این گفتار امام علیه السلام از آن استفاده شده نشان مى‌دهد که شجاعت پدرش على علیه السلام در وجود مبارکش به طور کامل وجود داشته است، همان گونه که پدرش فرمود: به خدا سوگند عشق و علاقه فرزند ابوطالب به مرگ از علاقه طفل شیرخوار به پستان مادرش بیشتر است. او هم مى‌فرماید:

 

[ سَأَمْضی وَ ما بِالْمَوْتِ عارٌ عَلَى الْفَتى‌ ]

[ من از این طریق مى‌روم و مرگ و شهادت (در راه خدا و نشر حق و عدالت) براى جوانمردان عیب و عار نیست ]

شجاعتى که سبب مى‌شود بر مرگ لبخند زند و از هیچ تهدیدى نهراسد و شاهد مقصود مقدس خویش را به هر قیمت شده در آغوش گیرد.

یک بار دیگر اشعار فوق را که زبان حال امام حسین علیه السلام است زمزمه کنید و به محتواى آن بیندیشید، چگونه از مرگى که مایه حیات و عزت و افتخار است و حیاتى که مایه ننگ و خوارى و بدبختى است، سخن مى‌گوید.

عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها الجزء 1 صفحة 370

http://lib.eshia.ir/27594/1/370

 

حال برگردید به روایتی که از چند جهت عقلی و نقلی ساقط گردید و با ادله های موجود مقایسه کنید تا به راحتی متوجه بیسوادی و فریبکاری ملحدین شوید...

 

قسمت هفتم

 

اینک از لسان مبارک ائمه اطهار علیهم السلام ابطال ماجرای تمایل بیعت خیالی سیدالشهداء علیه السلام با یزید را بشنویم؛

جهاد و مبارزه مسلحانه سید الشهداء امر الهی بوده و ایشان تکلیف پیکار داشته اند !

 

 گزارش: مولانا امام باقر علیه السلام میفرمایند:

به نقل از ضریس کناسى: حُمران به امام باقر علیه السلام عرض کرد: قربانت گردم! نظر شما درباره کار على و حسن و حسین علیهم السلام و خروج و قیام آنان و تلاششان براى برپا داشتن دین خداوند عزوجل و کشته شدن به دست طاغوت ها و مغلوب شدنشان تا جایى که کشته و مقهور شدند، چیست؟ امام باقر علیه السلام فرمود: اى حمران! خداوند ـ تبارک و تعالى ـ این را بر آنان مقدّر و حکم و امضا و حتمى کرده بود، سپس به اجرایش درآورد. بنابراین، به علم و آگاهىِ قبلى در این باره ـ که از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به آنان رسیده بود ـ على و حسن و حسین علیهم السلام قیام کردند و هر کس از ما خانواده هم که خاموشى گزید ، از روى همین علم و آگاهى است.

 

متن عربی: 3 - محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن ابن محبوب، عن ابن رئاب، عن ضریس الکناسی، عن أبی جعفر علیه السلام قال: قال له حمران: جعلت فداک أرأیت ما کان من أمر علی و الحسن و الحسین علیهم السلام و خروجهم و قیامهم بدین الله عزوجل و ما أصیبوا من قتل الطواغیت إیاهم و الظفر بهم حتى قتلوا و غلبوا؟ فقال أبوجعفر علیه السلام یا حمران إن الله تبارک وتعالى [قد] کان قدر ذلک علیهم و قضاه و أمضاه و حتمه، ثم أجراه فبتقدم علم ذلک إلیهم من رسول الله قام علی و الحسن و الحسین، و بعلم صمت من صمت منا.

 

نام کتاب: الکافی الاسلامیة نویسنده: الشیخ الکلینی جلد 1 صفحه 281

https://bit.ly/30C558P

واقعیت بیانات سید الشهداء علیه السلام از لسان مبارک معصوم (ع)

 

گزارش: مولانا امام رضا علیه السلام میفرمایند:

هنگامى که امام حسین علیه السلام در دل شب به سوى عراق راه میسپرد، با مردى رو به رو شد که چنین رجز میخواند: اى شتر من! از بانگ حرکت، مَهَراس و بشتاب، تا پیش از دمیدن سپیده، برسى با بهترین قافله و هم سفر، تا بر انسانى بزرگ مرتبه، فرود آیى آن که نیایش، بزرگ و با سینه اى گشاده است. خدا بر نیکویى کارش پاداشش دهد و براى همیشه روزگار، باقى اش بدارد! امام حسین علیه السلام فرمودند: من به زودى مى روم و مرگ براى جوان مرد، ننگ نیست هنگامى که نیت حق دارد و بر اسلام میجنگد و جان خود را فداى مردان نیک نموده و از بدى جدا گشته و با خطاکار، ستیزیده است. اگر زنده بمانم، پشیمان نمیشوم و اگر بمیرم، سرزنش نمیشوم در مُردن تو همین بس که خوار و ذلیل شوى!

 

متن عربی: عن معمر بن خلّاد عن أبی الحسن الرض بَینَمَا الحُسَینُ علیه السلام یَسیرُ فی جَوفِ اللَّیلِ و هُوَ مُتَوَجِّهٌ إلَى العِراقِ ، و إذا بِرَجُلٍیَرتَجِزُ و َیَقولُ : یا ناقَتی لا تَذعَری مِن زَجرِ و شَمِّری قَبلَ طُلوعِ الفَجرِ بِخَیرِ رُکبانٍ و خَیرِ سَفرِ حَتّى تَحَلِّی بِکَریمِ القَدرِ بِماجِدِ الجَدِّ رَحیبِ الصَّدرِ أثابَهُ اللّه ُ لِخَیرِ أمرِ ثَمَّةَ أبقاهُ بَقاءَ الدَّهرِ فَقالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام: سَأَمضی و ما بِالمَوتِ عارٌ عَلَى الفَتى إذا ما نَوى حَقّا وجاهَدَ مُسلِما و واسَى الرِّجالَ الصّالِحینَ بِنَفسِهِ و فارَقَ مَثبورا و خالَفَ مُجرِما فَإِن عِشتُ لَم أندَم و إن مِتُّ لَم اُلـَم کَفى بِکَ مَوتا أن تُذَلَّ و تُرغَما

نام کتاب: کامل الزیارات نویسنده: ابن قولویه القمی جلد 1 صفحه 102

http://lib.eshia.ir/27044/1/102

 

قسمت هشتم

 

بخش نهایی گزارشات و چند قول از مورخین در رد اخبار کذب تمایل بیعت امام حسین علیه السلام با یزید :

ابن شهر آشوب رحمه الله نقل میکند:

 

امام حسین علیه السلام فرمودند: مرگ با عزت بهتر از زندگى ذلت بار است. آن حضرت در روز شهادت خود این ابیات را میخواند: مرگ بهتر است از ننگ و ننگ سزاوارتر از آتش (دوزخ) است به خدا سوگند که نه ننگ را به خود راه دهم نه آتش را

متن عربی: عن الإمام الحسین علیه السل مَوتٌ فی عِزٍّ، خَیرٌ مِن حَیاةٍ فی ذُلٍّ . و أنشَأَ علیه السلام فی یَومِ قَتلِهِ: المَوتُ خَیرٌ مِن رُکوبِ العارِ وَالعارُ أولى مِن دُخولِ النّارِ وَاللّه ِ ما هذا و هذا جاری .

مناقب آل ابی طالب ج 3 ص 224

https://bit.ly/3fywQDi

شیخ مفید رحمه الله نقل میکند:

در یادکرد وقایع روز عاشورا: قیس بن اشعث به امام حسین علیه السلام گفت: ما نمیفهمیم چه میگویى؟ حکم پسرعموهایت را بپذیر که آنان، جز آنچه دوست دارى، به تو ارائه نمیکنند. امام حسین علیه السلام فرمودند: نه. به خدا سوگند، به دست خود و ذلیلانه، خودم را به شما نخواهم سپرد و همچون بندگان بى اختیار، فرار نمیکنم! سپس فریاد زد: اى بندگان خدا ! به پروردگار خود و شما پناه مى برم که بر من، هجوم آورید. به پروردگارِ خود و شما، از هر متکبرى که به روز حساب ایمان ندارد، پناه میبرم.

الإرشاد المفید  ج 2 ص 98

http://lib.eshia.ir/27035/2/98

 

ابوالفرج ابن جوزی عالم مشهور اهل سنت گوید:

امام حسین (ع) به سوى مردم حرکت کرد؛ زیرا دید که آیین اسلام، کنار نهاده شده است. او در بر پا ساختن پایه هایى که نیایَش صلى الله علیه و آله تأسیس نمود، کوشید و چون دشمنانش گِرد آمده، او را محاصره کردند، فرمود: بگذارید بازگردم. گفتند: نه. حکم ابن زیاد را بپذیر. اما او کشته شدن را بر خوارى ترجیح داد و جان هاى عزتمند، چنین اند: کرامت نفس من، پستى را بر من بر نمیتابد تا به جاى رضایت [خدا]، دنبال لقمه نانى و جرعه آبى باشد. در طلب والایى است که فراز و فرود مى آیم و ییلاق و قشلاق من، به گِرد مجد و شرافت است همتم چنان در اوج است که هیچ نگاهى به آن نمیرسد مگر آن که از محال درگذرد. با من مباد جانى که چون به جانبازى همت بگمارم، از من پیروى نکند.

التبصرة ابن الجوزی ج 2 ص 13

https://bit.ly/3ecg0d6

 

استاد محمد محمدی ری شهری (اعلی الله مقامه) در کتابش گوید:

هر روایتی از تاریخ عاشورا که دلالت میکند بر قبول ذلت از جانب امام حسین (ع)  همانا چنین اخباری از کذبها و دروغهای دشمنان هست مثل آنچه روایت شده که امام حسین (ع) فرمود: من رو برای اختیار سه چیز مخیر کنید. یا این که به سمت مکان قبلی خودم باز گردم، یا این که دستم رو در دست یزید ابن معاویه بگذارم، و یا این که مرا به یکی از مرزهای مسلمان هدایت کنید.

صحیح من مقتل سیدالشهداء ج 1 ص 117

http://lib.eshia.ir/27270/1/117

 

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه گوید:

سرور سازش ناپذیرانِ عزتمند، کسى که حَمیت (غیرت) را و ترجیح دادن مرگ با شمشیر را بر خوارى و ذلت، به مردم آموخته است، یعنى حسین بن على علیه السلام که بر او و یارانش، امان را عرضه کردند، ولى او از ذلت، روى برتافت و چون بیم آن داشت که ابن زیاد، اگر هم او را نکشد، گونه اى توهین به او روا خواهد داشت، مرگ را برگزید.

 

متن عربی: سید أهل الإباء الذی علم الناس الحمیة و الموت تحت ظلال السیوف اختیارا له على الدنیة أبو عبدالله الحسین بن علی بن أبی طالب ع عرض علیه الأمان و أصحابه فأنف من الذل و خاف من ابن زیاد أن یناله بنوع من الهوان إن لم یقتله فاختار الموت على ذلک .

شرح بن ابی الحدید ج 3 ص 249

http://lib.eshia.ir/15335/3/249

 

سبط بن جوزی مورخ نامی مینویسد:

در برخى نسخه ها آمده است که حسین علیه السلام به عمر بن سعد فرمود : «یا بگذارید که به مدینه باز گردم ، یا نزد یزید بروم و دست در دستش بگذارم» . این، سخن درستى نیست ! زیرا عُقبَة بن سَمْعان ، گفته است: من از مدینه تا عراق، همراه حسین علیه السلام بودم و همواره تا هنگام شهادتش، او را همراهى کردم؛ امّا ـ به خدا سوگند ـ این سخن را از او نشنیدم.

 

متن عربی: قَد وَقَعَ فی بَعضِ النُّسَخِ ، أنَّ الحُسَینَ علیه السلام قالَ لِعُمَرَ بنِ سَعدٍ: دَعونی أمضی إلَى المَدینَةِ أو إلى یَزیدَ، فَأَضَعُ یَدی فی یَدِهِ ، ولا یَصِحُّ ذلِکَ عَنهُ، فَإِنَّ عُقبَةَ بنَ سِمعانَ قالَ: صَحِبتُ الحُسَینَ علیه السلام مِنَ المَدینَةِ إلَى العِراقِ ، ولَم أزَل مَعَهُ إلى أن قُتِلَ، وَاللّه ِ، ما سَمِعتُهُ قالَ ذلِکَ.

تذکرة الخواص جلد 1 صفحه 224

https://bit.ly/2NaAHKQ

 

قسمت نهم (پایانی)

 

در بخش آخر هم، به سه شبهه کذایی برخی از کانال های فرومایه بپردازیم و شبهه را به زباله دانی بسپاریم:

اگر اسلام ستیزی بگوید: ابومخنف رحمه الله گفته است: محدثان بر گزارش شروط سه گانه امام حسین (ع) برای عمر بن سعد اجماع دارند!

در پاسخ میگوییم: مقدمه: اینان بعد از اینهمه گزارش، و تحلیل ، میبایست سرشان را پایین بیاندازند یا خود را به ندیدن بزنند، تا اینکه با برطرف کردن سکوت، منتهی علیه جهل خود را به نمایش بگذارند...!

ادامه: تمام مورخینی که این گزارش افسانه ای را نقل کرده اند، مورخین اخباری هستند (یعنی فقط نقل خبر کرده اند) و آرای شخصی ایشان در اینباره، در هیچ کجای کتب تاریخی دیده نمیشود، چه برسد که اجماعی وجود داشته باشد ! اتفاقا در تمام کتب تاریخی {در همان کتاب ها} اجماع و قول مشهور، کاملا بر خلاف این خزعبلات است! علی ایحال در قسمت های قبل به اندازه کافی و وافی شبهه بررسی شده و خوانندگان محترم با تدقیق در جوابها به راحتی رسوایی اسلام ستیزان را مشاهده میکنند...

 

اگر اسلام ستیزی بگوید: سبط ابن جوزی شیعه هست ( البته که هیچ ربطی هم به شبهه ندارد و عوام فریبیست)

 

در پاسخ میگوییم: اول اگر ایشان فرموده خبر دروغ است، دلیلشان را هم از خود مستندات تاریخ داده اند! اما چه کسی توان اینرا دارد ادعای وی را رد کند ؟ به جای در و دیوار زدن، بهتر است پاسخ جامع ما شیعیان را نقد کنند! چون  بود و نبود آن گزارش هم آنها را از رسوایی نجات نمیدهد! در ثانی سبط بن جوزی بدون شک سنی مذهب از فرقه حنفی بوده است و توهمات امثال ابن تیمیه و برخی از اتباعش بر همگان آشکار است

139 - [ سبط ابْن الْجَوْزِی ]ّ الإِمَام المؤرخ الْوَاعِظ شمس الدّین أَبُوالمظفر الترکی ثمَّ الْبَغْدَادِیّ العونی الْحَنَفِیّ سبط الإِمَام جمال الدّین أبی الْفرج بن الْجَوْزِیّ

 

الوافی بالوفیات جلد 29 صفحه 121

https://bit.ly/30XXgu9

البدایة و النهایة جلد 17صفحه 343

https://bit.ly/315yzvI

سیر أعلام النبلاء جلد 23صفحه 297

https://bit.ly/30XXFwF

طبقات المفسرین جلد 2 صفحه 383

https://bit.ly/2UXWyJK

صواعق المحرقة جلد 2 صفحه 630

https://bit.ly/2YhhE7H

 

تحدی: اسلام ستیزان تا ابد فرصت دارند که ثابت کنند : سبط بن جوزی معتقد به دوازده امام یا قائل به انتساب الهی ائمه علیهم السلام بوده است ! (هر چند گزارش وی اِشانتیون برای خودشان)

اگر اسلام ستیزی بگوید: در وثاقت ابومخنف رحمه الله که یک گزارش از بیعت نقل کرده بود ، شیخ طوسی (ره) در الفهرست می آورد: 584 - لوط بن یحیى، أبومخنف = صحیح

در پاسخ میگوییم: مقدمه: (ما درصدد انکار وثاقت جناب ابومخنف (ره) نیستیم، بلکه سخنمان در خصوص نحوه ی استدلال این دلقکان مجازیست.)

 

اسلام ستیز در خیالات خود میخواسته از این متن جهت توثیق ابومخنف استفاده کند در حالی که هیچ ربطی به وثاقت او ندارد و صرفا در بیان طریق رسیدن شیخ طوسی به ابومخنف میباشد !!!

برای مثال طریق شیخ به عمران بن محمد بن عمران اشعری ضعیف ذکر شده است: 537 - عمران بن محمد بن عمران الأشعری = ضعیف بابی المفضل و ابن بطة

در حالی که میدانیم شیخ طوسی (ره) او را ثقه دانسته است: 21 - عمران بن محمد بن عمران بن عبدالله الاشعری، ثقة.

لذا صحت یا ضعف طریق شیخ به راوی، هیچ ارتباطی با وثاقت راوی ندارد. منتها ملحدین کپی پیستی و پر ادعا (!) از درک این مسئله ی ساده عاجزند !

 

به علاوه اینقدر جهل دارند یا خودشان را به جهالت میزنند که نمیدانند ابومخنف رحمه الله روایت مذکور را از راویان گرفته اند و نقل کرده اند ! مگر وثاقت شخص ایشان دلالت تام بر وثاقت جمیع اخبار یا خود خبر میکند ؟ مثلا وثاقت شخص طبری یعنی تمام روایات تاریخ طبری صحیح است ؟ خجالت نمیکشند از بیان این سخنان کودکانه !؟ _ همچنین ما با گزارشات خود ابومخنف رحمه الله و هم روایات و قرائن شبهه را پودر کردیم، بسم الله شروع کنند تک تک پست ها را نقد کنند (درخواب) _ از تکرار مکررات میپرهیزیم

 

امیدواریم لذت برده باشید

 

#پایان

#یاحسین

 

کاری از کارگروه تحقیقاتی دروغ ها و خرافات ملحدین

@Zandiq_IQ7

http://antizandiq.blog.ir‌